رمضانی دیگر نزدیک است ....
این پست جمعه ، را غروب اخرین پنچشنبه ی ماه رمضان گذاشته ام بلکه دعای مان دل خدا را به رحم اورد و مهدی مان بیاید ....
جمعه نوشت : هیچکس " همراه " نیست .
(تنهای اول )
دارنده بیشترین مشترک مدعی " انتظار " در دنیا
ای مــهر! بیا میان شهریور باش
ای جمعه! بیا و جمعه آخر باش
ما منــتظر حلول مـاه از قدسیم
ای عــــید! بیا و جمعه دیگر باش
احسان کاوه 23 رمضان 1431
با تشکر از سما برای انتخاب این شعر
"عید فطر بر همه ی دوستان مبارک "
ماه رجب رفت و دلمون به ماه پیامبرش خوش بود ...شعبان تمام شد و در آرزوی رمضان بودیم و حالا رمضان تمام شده و ما انگار تازه به خودمان آمده ایم که .......امروز با ماهی وداع میکنیم که خوابیدن را در ان عبادت قرار داده بودند .... ماهی که در ان شب قدرش برتر از هزار ماه بود .... ماهی که برایت هر عمل نیکی را کرور کرور حساب میکردند و در برابر خطایت چشم پوشی و مهلت ، که بلکه زودتر ملتفت شوی و برگردی ... ماهی که صاحبخانه در ِخانه اش را باز گذاشته و سفره اطعام پهن نموده تا هر که به هر میزان که در توان دارد توشه بر گیرد ....سفره ا ی که هیچگاه خالی نمی شود ولی آیا این در فقط یکماه باز است ؟
امام سجاد (ع) در وداع با ماه رمضان فرموده اند :
انت الذی فتحت لعبادک بابا الی عفوک
ای که بر بندگانت دری بسوی عفو خود گشوده ای .....
بعد از گشودن در و با داشتن راهنما ، عذر انکس که از ورود به منزل غفلت ورزد چه خواهد بود ؟ *
اما خداوند با رحمان ورحیمی اش معروف است .... کریم صفت اوست .... این باب در سایر ماهها بسته نیست .... ماه های بعد باید امادگی مان را برای استفاده بیشتر از این ماه فراهم کند .... خدا توفیق عبادت ، ان هم از نوع دلنشینش را بدهد ....
توفیقی شد در این ماه که تقریبا بیشتر نمازهای ظهر را در مساجدی که سر راه خانه تا مدرسه بود بخوانم و چه جالب است اینکه گفته اند بهتر است در این ماه در حداقل 7 مسجد نماز خوانده شود .... برای من که مثل بازدید از مدارس مختلف بود که از هر کجا چیزی یاد گرفتم ....
مساجدمان که در موقع نماز به مدرسه بی شباهت نیست .... خانمها با صندلی هایشان ردیفی منظم تشکیل میدهند . یک روز که دیر به مسجدی رسیدم بالاجبار بین دو صندلی که کمی جای خالی در بین شان بود جای گرفتم و تا اذان ظهر گفته شود و بعدِ آن اذان مسجد ، فرصتی بود چند رکعت نماز قضا بخوانم .... دو طرفم خانمهای مسنی بودند که بعد نماز من مشغول گفتگو شدند .... معلوم شد خانم بسیجی جبهه دیده ای ، به تازگی از میانشان به ملاقات خدا رفته است و چه حسرت میخوردند از اینکه کسی از اهالی مسجد به تشییع اش نرفته است و با خود خاطراتی از ایشان را بازگو میکردند که کیسه های برنج را می کشیدند و به ایتام میرساندند و در جبهه چگونه فعالیت می کردند و در پشت جبهه چگونه !!! .... تقریبا متوجه نشدم نماز چه خواندم و فقط با خود گفتم : همیشه خوبان ساکت و تنها میروند .
از هر جایی چیزی شنیدم و دیدم و خیلی برایم همه چیز جالب بود .... محله به محله تعداد شرکت کنندگان فرق میکرد .... در مسجدی خیلی قبل از اذان جا برای نشستن نبود و در مسجدی هنگام اذان هم تا دلت بخواهد جای خالی پیدا میشد !!
سخنران وسخنرانی های بعد نماز هم جالب بود ....
اما امروز ، اخرین نماز ظهر را در حرم عبدالعظیم خواندم ، به نیابت از طرف تمام کسانی که در تمامی افطارهایم همراهم بودند ، مصلی هنوز پر نشده بود قاریان قران مشغول قرائت بودند و فیلمبرداران صدا و سیما هم مشغول فیلمبرداری و پخش مستقیم .... باز هم این میز و صندلی ها ردیف شده بودند و دیدم خانمی میگفت : " یعنی تمام اینها پا درد دارند ؟ " !!! ....
بعد نماز ظهر مثل تمام مساجد دعای یا علی و یا عظیم خوانده شد .... اما این بار اخرین نماز ظهر بود و اخرین باری که شاید بتوانم این دعا را به جماعت ظهر بخوانم ...از اینده خویش کسی آگاه نیست ..... بی اختیار اشکم سرازیر می شد تا به حال با این دعا این همه گریه نکرده بودم .... خودم تعجب کردم !... انگار تازه متوجه شده بودم دارم خدا حافظی میکنم .... و انگار این اخرین دعایت شاید باشد ....... و پس از ا دعای سلامتی امام زمان ....باز فریاد .....باز التماس .... باز خواهش ....
بعد از نماز ، ادامه قرائت قران بود کمی قران خواندم و به سوی بهشت زهرا حرکت کردم .... اخرین پنجشنبه از ماه خدا ...... بعدِ دیدار با بستگان ، به سمت میعاد گاه عاشقان رفتم .... چقدر آرامش دارد این قطعه ی شهدا ....... چقدر احساس سبکی میکنی بعد از حضور در ان مکان .... واقعا راست گفته اند که مکان تاثیر بر خلق و خو و سرشت انسان می گذارد ..... تنها مشتی سنگ سیاه و سفید که بی صدا در زمین قرار گرفته اند اما انگار فریادشان بلند است و در این هیاهوی سکوت ، تو بالاترین وبرترین ارامش جهان را بدست می اوری و انگار اماده اند که بشنوند درد دلهایت را و گریه هایت را و سبک ات کنند و دوباره تو را به شهرت روانه کنند که رچینی و پر کنی و دوباره به سویشان بازگردی و بگویی و بگویی ..... چاهی شده اند برای درد دل کسانی که دوستشان داشته اند ......
ماه رمضان رفت ..... اما خدا باقیست ....... بیایم عادت کنیم هر از چند گاهی کمی بالاتر از خود بایستیم ، خود را نظاره کنیم ، زیر ورو کنیم ، ورانداز کنیم تا ببینیم چقدر ارزش داریم ..... با دید خریداری که نگاه کنیم متوجه عیوب و خرابی هایمان می شویم .... هر بار که یکی را هم مرمت کنیم ، این روح سوراخ سوراخ کم کم پر می شود .....
من شروع کرده ام برایم دعا کنید ..... شما هم شروع کنید بسم الله .....رمضانی دیگر نزدیک است ......
پی نوشت : فردا هر کجا نماز عید رو بر پا میکنیم یاد همه باشیم ....
پی نوشت ۲ : این اخرین افطار و اخرین تکرار هر روزه ی اسمهای عزیزانی است که برایم خیلی عزیز بوده اند ....
* فما عذر من اغفل دخول ذالک المنزل بعد فتح الباب و اقامه الدلیل ... برگزیده ای وداع امام سجاد (ع) با ماه مبارک رمضان .
- ۸۹/۰۶/۱۸