" چ " معنای حقیقت ؟
برعکس صحنه های زیبا و حتی جلوه های ویژه ای به مراتب مهیج ،( مخصوصا صحنه ی انهدام هلی کوپتر حامل مجروحین بدست دمکراتها که واقعا زیبا و اثر گذار به نمایش در آمد ) ، انتظارم از دکتر چمرانِ حاتمی کیا بسیار بیشتر از اینها بود .
گرچه حاتمی کیا قصد داشت ، شخصیت منطقی ، صبور ، با ایمان و متوکل ِ دکتر را بیشتر نمایش بدهد ، اما محصول و خروجی این شخصیت از نظر من ، فردی بود بسیار بی تفاوت و خشک که نه عادت به لبخند زدن دارد ، نه عصبانی شدن می شناسد ، نه حرص میخورد و نه می ترسد . کسی که فقط ماموریتش برایش مهم است و حتی نجات دادن ِ جان ِ مجروحین و ... همه برای انجام وظیفه است و ادای وظیفه ی الهی .*
در صحنه ای از فیلم که بیمارستان در اختیار دمکرات ها قرار گرفته ، یک تنه به سمت بیمارستان میرود تا زن و کودکی را نجات دهد .بدون انکه خواسته باشد از طرف بسیجیان حمایت شود . کاری که با منطق سازگار نیست زیرا او نماینده ی امام و مردم بود برای صحبت با دمکراتها وباید در چی حفظ جانش می بود و در جایی که اسبی زجر می کشد و کردی قصد راحت کردن حیوان را دارد ، می گوید راحتش بگذارد و حیوان را نکشد و میگوید اگر میتوانی درمانش کن یا چیزی شبیه به این . اخر ِ احساسات ولی بیجا .
حاتمی کیا در فیلمش توانست احساسات مردم ِ پاوه هنگام محاصره ، خوفی که در آن زمان بر مردم مستولی شده بود ، فشاری که بر بسیجیان حامی شهر وارد شده بود و عدم پشتیبانی ارتش و سقوط شهر ، همه و همه را به خوبی به تصویر بکشد اما چمران ِ من ، آن چمرانی نبود که در ذهنم ساخته بودم . چمرانی که من می شناختم و در عکس ها دیده بودم همیشه آماده ی رزم بود با لباسی خاکی ، اما این چمران اصلا انگار عادت به پوشیدن لباس رزم نداشت و شاید در همان چند روز که در پاوه بود لباس شخصی بر تن کرده بود ، الله اعلم !
پیش خودم گفتم ،شاید حاتمی کیا قصد داشت بگوید که آنچه از چمران ساخته ایم آن چیزی نیست که بوده ، اما چگونه می توان باور کرد ؟
من همه ی کارهای حاتمی کیا را دیده ام . تنها فیلمی که یکبار دیده ام " دعوت " بود ، تنها فیلم ایشان که در فضایی غیر از دفاع مقدس ساخته شده ، همه ی فیلمها ارزشمند بودند اما آژانس را بعد دهها بار دیدن هنوز هم که ببینم گریه میکنم ، از کرخه تا راین برایم مقدس است ، بوی پیراهن یوسف برایم پیام صبر و ایمان به همراه دارد و حالا " چ " گرچه خوب کار شده بود ولی به نظرم نتوانست موضوع اصلی فیلم که شناساندن شخصیت دکتر چمران بود را برساند . کاش حاتمی کیا میگفت هدفم از ساختن این فیلم نشان دادن وقایع پاوه بود تا معرفی دکتر چمران . کاش چمران ِ حاتمی کیا همان چمران خمینی بود نه چمران بازرگان و کاش ...
به هر شکل همچنان قدر دان زحماتش هستم گرچه دلم میخواست اسم فیلم حداقل عظمت وجودی دکتر چمران را می رساند و " چ " گرچه اول چمران است ، اما همه اش نیست ...
* در جایی خواندم که دکتر چمران به همسر لبنانی اش روسری هدیه می دهند و میگویند بچه ها با روسری که تو را ببینند بیشتر خوششان می آید . کسی که انقدر ظریف تکلیف انسانها را با دین معلوم میکند نمی تواند انقدر خشک و بی احساس باشد . کسی که عاشقانه با خدا حرف میزند و مناجات میکند ، نمی تواند در برابر زجر کشیدن حیوانی بی تفاوت باشد و محکومش نماید به زجر دیدن .
- ۱۷ نظر
- ۳۰ فروردين ۹۳ ، ۰۰:۳۰