نتوانست فراموش کند مستی را ...
السلام علیک یا قتیل العبرات
السلام علیک یا ابوالفضل العباس یابن امیرالمومنین
یادش بخیر ... چه روزها و شبهای خوبی بود . کمترین خواب رو داشتیم ولی انگار نه انگار . هتل تنها محلی بود برای اینکه کمی غذا بخوریم و لباسی عوض کنیم و دوباره بین الحرمین خوذمون رو میون عاشقای دو برادر گم کنیم .
چقدر شیرینه حس حضور در کنار این دو براادر ، چقدر دلچسبه راه رفتن در بین الحرمین ، هی برگردی سمت ارباب ، کمی بری و برگردی سمت سقا ... هی بری و هی ندونی دلت میخاد کجا باشی ... بری نماز رو توی حرم ارباب بخونی و بدو یدو بری پیش برادرشون سلام بدی . انگار این لحظات رو باید از دست نداد . هر لحظه حضور مهم بود که کنارشون باشی تمام اعضا و جوارجم رو بکار گرفته بودم که حس حضور رو از یاد نبرم تا این حس با من تا مدتها بمونه . خدا رو شکر هنوز که چشمهامو میبندم خوذم رو کنارشون میبینم . هنوز میتونم دستامو دراز کنم و مدد بگیرم
یا حسین ... یا ابوالفضل ...
حتی نیمه شب ها کوچه ها خالی از زاِیر نبود حتی اگه اهالی در خواب ناز بوده باشند ...
خواهر مهربان ، عزیز حسین ، یاور عباس ، تولد عزیزانت مبارک ... باشد که لایق دیدار مجددتان باشیم.
نتوانست فراموش کند مستی را
هر که از دست تو یک قطره می ناب گرفت
ما که لایق مستی نبودیم ولی فراموش نمی کنیم لحظات کنارتان بودن را
اعیاد شعبانیه بر همه ی دوستداران اهل بیت مبارک
- ۱۰ نظر
- ۰۲ خرداد ۹۴ ، ۱۱:۴۵