با فرزندان شهیدان همت وباکری و...... تمامی فرزندان شهدا
خانم معلم |
چهارشنبه, ۱۵ مهر ۱۳۸۸، ۰۷:۲۶ ب.ظ |
۲۰ نظر
سلام بر همه الا به انقلاب فروش ...
«دل مویه ای ساده با دو فرزند شهیدان بزرگوار شهید همت و شهید باکری در حاشیه مصاحبه این دو عزیز با روزنامه اعتماد در تاریخ 6/7/88»
دوستان عزیز نادیده سلام شما احتیاجی به دیدن ندارید هم اینکه فرزندان دو شهید نامدار 8 سال دفاع مقدس هستید یعنی همه شما را دیده اند و می بینند و می شناسند من هم مثل شما فرزند شهیدم اما با اینکه شهدا همه بزرگند ، پدر من به بزرگی پدر شما نیست.
این مسئله می تواند مهم باشد باری که بر دوش شماست بر دوش من هم هست اما بار شما سنگین تر است.
تاریخ جنگ نام حمید باکری و ابراهیم همت را فراموش نمی کند من به عنوان فرزند شهیدی گمنام با آبروی گمنامی پدرم نخواستم و نمی خواهم بازی کنم شما با نام مشهور پدرتان در هوای مصاحبه های روزمره و روزمرگه پرواز می کنید و چقدر هم بلند؟!
من خجالت می کشم شما را نقد یا نصیحت کنم و به این خجالت افتخار می کنم. راه شهید همت و شهید باکری را حتی اگر فرزندان آن دو شهید ادامه ندهند فرزندان شهدای گمنامی چون من ادامه خواهند داد واین راه بی رهرو نمی ماند.
شما اگر از زیر بار مسئولیت حفظ آبروی حماسه پدرانتان شانه خالی کنید شانه های زخمی من و برادران و خواهران من به زیر آن بار خواهد رفت تا آن بار بر زمین نماند اما یادتان باشد این بار اضافی را شما بر شانه ما گذاشته اید غمی نیست و نبوده است جور کشی در عالم دوستی آئین ما ایرانیان مسلمان است. ما این جور را می کشیم تا هیچ بهانه ای به دست بیگانگان با انقلاب اسلامی ایران ندهیم.
اما دل شکستن هنر نمی باشد. وظیفه ما فرزندان شهدا دفاع از اصول و آرمان های انقلاب اسلامی ایران است نه دفاع از اشخاص.
اصول انقلاب هم آنقدر تاریک نیست اگرچه در آتش پر دود ناجوانمرادان سی سال است که می سوزد و می سازد.
از حماسه پدر من تا حماسه شهید همت با وجود یگانگی فرسنگ ها فاصله است. شهید همت کجا و شهید عباداله عزیزخانی کجا. اما از مزار پدر من تا مزار شهید همت چند شهید بیشتر فاصله نیست . پدر من در قطعه 24 بهشت زهرای تهران آرمیده است و شهید همت هم درست در همین قطعه با چند قبر فاصله در کنار پدرم آرمیده است و همین مسئله به من جرأت داد تا برای شما نامه ای بنویسم وگرنه من کجا و شما عزیزان بزرگ کجا من خاک پای شما نخواهم شد چه با من دوست باشید چه دشمن.
هرچه باشد پدر من همسایه شهید همت است و من موظفم تا حق همسایگی را رعایت کنم و ...
در همین قطعه 24 شهید چمران خوابیده است و شهید بروجردی و شهید حسین فهمیده وشهید بهشتی و شهید رجایی و شهید باهنر و مرحوم آیت اله طالقانی و ... این قطعه همان قطعه ای که امام پس از بازگشت به ایران در 12 بهمن 57 در آن سخنرانی کرد یک کلام قطعه 24 تاریخ انقلاب اسلامی است. تماشای این قطعه یعنی مرور خاطرات سی ساله انقلاب از 12 بهمن و ورود امام و آن سخنرانی ماندگار تا 8 سال دفاع مقدس و شهید همت و شهدای 72 تن. قطعه 24 قطعه عجیبی است من هر وقت دلم می گیرد و انقلاب و حماسه ها و خاطرات آن در ذهنم کمرنگ می شود به این قطعه پناه می آورم.
این قطعه مرا دوباره به دامن انقلاب بر می گرداند. به خانه پدری.
آیا دعوت مرا به این قطعه بر سر مزار پدرانمان می پذیرید. می توانیم در این قطعه فارغ از قطار خالی سیاست با هم درد دلی بکنیم حتماً صحبت های ما در این قطعه صمیمی تر و دردمندانه تر خواهد بود. هرچه باشد ما بر سر مزار پدرانمان نشسته ایم.
با شما خیلی حرف داشتم و دارم بماند برای روزی که ناگهان همدیگر را در قطعه 24 ب بینیم.
من هر وقت به سر مزار پدرم می روم به سر مزار شهید همت هم می روم و هر دو مزار را با گلاب اشک شستشو می دهم. این
هفته هم به بهشت زهرا خواهم رفت با همسرم و فرزندم طاها و در قطعه 24 با تمام وجود این شعر را خواهم خواند که:
در عشق نمی توان زبان بازی کرد
می باید ایستاد جان بازی کرد
از خون شهید شرممان باد مگر
باحرمت لاله می توان بازی کرد
به حرمت لاله ها دوستتان دارم فرزندان شهید باکری و شهید همت.
ناصر عزیز خانی - دبیر انجمن نویسندگان و شاعران شاهد سراسر کشور
شعر از علی رضا قزوه
با خواندن نامه نتوانستم آن را اینجا نیاورم زیرا اعتقاد من نیز چنین است ...منکر نیستم جنایتهایی صورت گرفته ، رد نمیکنم که به نام اسلام و انقلاب عملهایی صورت گرفته که امام زمان سر به زیر افکنده اند ، ولی همه ی اینها هست و انقلاب و آرمانهای ان نیز هست .... هرگز نباید حاضر شویم این انقلاب به دست نا اهلان بیفتد .... امروز در دیدار رهبر از خطه سبز چالوس و نوشهر وقتی حضور مردم را زیر باران تند دیدم گریه ام گرفت از این همه وفاداری ، از این همه گذشت و مهربانی ....مردم خوبی داریم ...قدرشان را بدانیم ...قدر انقلاب را بدانیم ...دوستانی پیامهایی می فرستند که برایم قابل قبول نیست و درنتیجه غیر قابل انتشار .... به هر شکل هر کس نظری دارد و عقاید تا انجا که به ستیز با حکومت نیانجامد قابل احترامند .....به همه ی این دوستان احترام می گذارم و شاید جوابهایم برایشان قابل قبول نباشد .... فقط باید از خدا بخواهیم انانکه بر باطل لباس حق می پوشانند و با ترفند هایی مردم را به سوی خویش می کشانند هر چه سریعتر رسوا و این مردم خوب به انچه لیاقتش را دارند که همانا آرامش و امنیت و آبادانی است برسند .
- ۸۸/۰۷/۱۵
سلام
عجب....عجب
چه نامه ای را نوشتید.
وبلاگ عجب نورانی شد ...
اتهام خالی کردن شانه از زیر بار مسئولیت ...
به به
عجب
من برای خودم خط قرمز هایی دارم
و صد البته به سفارش مولایم در هنگام خشم نه تصمیم نه تنبیه ...
بگذاریم برای اندی بعد
گریه تان را بکنید که بد باید بگرئید اگر به جای متن حرف این عزیزان که تنها همت و باکری نبودند و نیستند ... این پیوست می شود به وبلاگ..
کجاست مسلمانی که از دزدیدن خلخال از زن یهودی بمیرد روا باشد ؟
با قبول جنایت آنهم
...
امیدوارم گذارتان به ما و پدر ما و من ها نخورد که بد جور لنگ بزند پایتان در صراط
بد جووور
خیلی بد جوورر