گناه دولتیان و گناه دولت نیست
خانم معلم |
چهارشنبه, ۸ مهر ۱۳۸۸، ۱۰:۵۲ ق.ظ |
۰ نظر
رفیق جانِ منا!» دورة رفاقت نیست
سرِ گلایه ندارم که جای صحبت نیست
یکی به مفتی شهر از زبان ما گوید:
اطاعتی که تو را میکنند طاعت نیست
چگونه نقشة آسایشِ جهان بکشیم
به خانهای که در آن جای استراحت نیست؟
همه به سایة هم تیر میزنند اینجا
میان سایه و دیوار هیچ الفت نیست
چقدر بیتو در این شامها دلم خون شد
چقدر بیتو در این روزها صداقت نیست
مجو عدالت از این تاجرانِ بازاری
که در ترازویشان نیمجو مروّت نیست
حرامیان همه دولت شدند و دولتمند
گناه دولتیان و گناه دولت نیست
دل شهید به ابریشمِ هوس دادید
به چشم مخملتان هیچ خواب راحت نیست
به دام زلزله افتادهاید در شب مرگ
نماز خواندنتان جز نماز وحشت نیست
میان اینهمه شبتاب و اینهمه بیتاب
یکی ز جمع کریمانِ باکرامت نیست
به جز سکوت و تبسم چه میتوانم گفت
به واعظی که گمان میکند قیامت نیست؟
هوای کعبه به سر دارد و دلش گرم است
که در طریق هوی سختی و جراحت نیست
«کجا روم؟ چه کنم؟ چاره از کجا یابم؟»
هزار سینه سخن مانده است و رخصت نیست
طریقتِ تو همین شاعریست، شعر بگو
که شرع بیغزل و شعر بیشریعت نیست
بهقدر خنده و اشکی غزل بخوان با من
بهقدر خواندن شعری همیشه فرصت نیست
علی رضا قزوه
***
«بهار جان منا...» از ابوعبدالله محمدبنعبدالله جنیدی، شاعر قرن چهارم است
«کجا روم، چه کنم...» از حافظ است
- ۸۸/۰۷/۰۸