من یک منتظرم ؟ !!! :: گاه نوشت یک خانم معلم

  گاه نوشت یک خانم معلم


من یک منتظرم ؟ !!!

خانم معلم | جمعه, ۲۳ مهر ۱۳۸۹، ۱۰:۲۲ ق.ظ | ۳۲ نظر

جمعه صبح زود بیدار و مشغول بکار شده بود . خانه در آرامش و او مشغول نظافت . یخچال را از برق بیرون کشید. پارچ شربتی که برای مهمانی دیشب درست کرده بود داخل یخچال ریخته بود . باید همه چیز را تمیز میکرد. لباس های شستنی را داخل ماشین ریخت و ظرف وظروفها را که نامرتب روی هم چیده شده و در هر جایی از آشپزخانه دیده می شد را شسته ، خشک کرده و جابجا کرده بود. خانه انقدر بزرگ بود که صدا به اتاق خواب های طبقه ی بالا نرسد .

مبلهای بزرگ سالن ۸۰ متری را تنهایی جابجا کرد . جارو برقی جدیدی را که بیصدا کار می کرد ، دنبال خودش راه انداخت . سالن هم مرتب شد . رادیو را روشن کرد . صدایش انقدر بود که فقط خودش می شنید . رادیو معارف ، رادیوی مورد علاقه اش بود . از " ظهور " و " انتظار فرج " می گفتند .

به سمت سینک ظرفشویی رفت . چند تکه رومیزی را باید با دست میشست . قبلا خیس شان کرده بود .

" از انتظار خیلی می گویند ولی آیا ما واقعا منتظریم ؟ " ، " خصوصیات یک منتظر چیست ؟ منتظر کیست ؟ "

صدا رفت به مغزش و بعد هوری به دلش ریخت . دلش تکان خورد .

" منتظر کیست ؟ ...منتظر کیست ؟ ..... منتظر کیست ؟ .......

تکرار کرد .... یاد روز هایی افتاد که با پدر و مادرش به قم و جمکران می رفت و دعای فرج می خواند . یاد آن نماز خواندنها و عریضه نوشتنها که همیشه برایش سوال بود این کاغذ ها را چرا توی چاه می فرستند !!!! .... چرا امام زمان در چاه قایم شده ؟ و چگونه در تاریکی این نامه ها را می خواند ؟ !!! 

انگار که در بی زمانی و بی مکانی قرار گرفته باشد . یکباره همه چیز از خاطرش رفت و اندیشید تا بتواند جوابی برای این سوال که در ذهنش پرسه می زد بیابد  .

حس میکرد برای امام زمان هیچ کاری انجام نداده و خودش را سرزنش می کرد .

درونش را کاوید و کاوید تا بلکه چیزی پیدا کند. چیزی که قابل عرضه کردن باشد . چیزی که نشان بدهد او یک منتظر است ....

با این همه مسئولیت زندگی ، خرج یک زندگی ۴ نفره را بی شوهر ، کشیدن ، مادر پیرش را که به سختی توانسته بود در آسایشگاه سالمندان کهریزک بستری اش کند ، سر زدن و تامین نمودن ، به ملاقات شوهر بدهکار ِ زندانی اش رفتن ، زمانی برای " منتظر " بودنش گذاشته بود ؟!

یک آن بیشتر طول نکشید . خودش شد ، به خانه ، برگشت .

اما طولی نکشید که باز به فکر افتاد یاد شب قبل ... : زهرا با چشمان معصومش پرسیده بود : " مامان برای جشن تکلیف قول داده بودی چادر رنگی برایم بخری ، شنبه جشنمونه ، خریدی ؟ !! " که فاطمه اش به  کمک می آید و رو به زهرا می گوید : "مگه این چادر رنگی که باهاش نماز میخونی چشه ؟ " و زهرا نگاهی اول به تو و بعد به فاطمه می کند و هیچ نمی گوید . به سمت برادرش امیر که مشغول دیدن فیلم سینمایی از تلویزیون رنگی ۲۱  اینچی است که تازگی بهشان بخشیده اند، میرود . جهاز فاطمه ات را هنوز آماده نکرده ای ، یکسال است که عقد کرده و تو هنوز نمیدانی باید از کجا شروع کنی و چگونه باپولی که از نظافت کردن خانه ها بدست می آوری هم شکمشان را سیر کنی ، هم کرایه خانه که نه ، کرایه اتاق ۲۰ متری ات را بدهی و هم جهاز تهیه کنی و هم خرج مادر بیچاره ات کنی . تازه امیرت بماند که قول داده بودی اگر شاگرد اول بشود برایش توپ فوتبال میخری . یکماه از گرفتن کارنامه اش با معدل بیست گذشته و او هنوز هیچ نگفته است که او می فهمد تو را .

خدایا شکرت برای دادن این بچه ها .....

- ساره خانم ، نون تازه خریدی ؟

صدای خانم خانه افکارش را بهم ریخت . با عجله برگشت داخل آشپزخانه ، جلوی سینک . رومیزی هایش را بشوید و برود نانوایی .

شاید در راه نانوایی فرصتی می یافت که بیندیشد و جوابی پیدا کند ! ...

 

  

 

" .... انتظار، یک عمل است، بى‌عملى نیست. نباید اشتباه کرد، خیال کرد که انتظار یعنى این‌که دست روى دست بگذاریم و منتظر بمانیم تا یک کارى بشود. انتظار یک عمل است، یک آماده‌سازى است، یک تقویت انگیزه در دل و درون است، یک نشاط و تحرک و پویایى است در همه‌ى زمینه‌ها.... "

قسمتی از بیانات رهبری به‌ مناسبت نیمه‌ى شعبان 29/06/1384

  • خانم معلم

نظرات (۳۲)

  • علی میکائیلی
  • سلام
    هَلْ مِنْ مُعینٍ فَاُطیلَ مَعَهُ الْعَویلَ وَالْبُکاءَ . . .
    هَلْ مِنْ جَزوُعٍ فَاُساعِدَ جَزَعَهُ اِذا خَلا . . .
    هَلْ قُذِیَتْ عَیْنٌ فَساعَدَتْهـا عَیْنى عَلَى الْقَذی ؟!؟ . . .
    پاسخ:
    آیا چشمى مى گرید تا چشم من هم با او مساعدت کند و زار زار بگرید؟
    نــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
    پاسخ:
    چی نه ؟ !
    سلام
    خوبید ؟

    باید یه چیزی ببینیم یا بشنویم تا دوباره یادمون بیفته که اِ راستی منتظر کیست ؟! ما منتظریم ؟! پس آقا کجاست ؟! چرا نمیاد ؟!

    أین ...
    به این جای دعا که می رسه ...
    پاسخ:
    منم نمیدونم ......
    چی کار کنیم خانم معلم
    سلام خانم معلم
    پاسخ:
    چی رو چکار کنید ؟ انتظار را ؟ !
    همش یه طرف این دو خط و نیم توضیح اقا یه طرف. خیلی خوبه که شما هر هفته مطلبی رو در مورد انتظار فرج می نویسید تکرار توجه میاره تکرار غفلت زداست... تکرار!

    بعضی وقتا فک میکنم صبر خدا بیشتره یا سترش! گرچه دوتا بی نهایت هیچ وقت بیشتر از هم نیستن!
    پاسخ:
    در مورد صفات خدا میدونم که خدا صفاتش رو به جا استفاده می کنه نه مثل ما آدما بیجا و بی موقع ، و همون طور که نوشتین صفات خدا بی نهایته و بینهایتا با هم سنجیده نمیشن ....
    چه انتظار عجیبی نشسته بر دل ما

    همیشه منتظریم و کسی نمی آید...

    حرف هم دقیقا سر همین حرف شماست
    که همیشه منتظر بودنمان به انتظار خالیست یا به رفتن به سمت رفع انتظار
    پاسخ:
    معمولا با یه دعای فرج خوندن فکر میکنیم منتظریم !!
    سلام خانوم

    چقدر حرف داره همین یه جمله
    "انتظار ، یک عمل است "
    پاسخ:
    بله باید عامل باشیم ولی چگونگی اش اهمیت داره ...
  • محمد مهدی
  • سلام
    خدا کنه از منتظران واقعی امام باشیم.
    خوب سرکار خانم حالتون خوبه؟
    داستان نویسی هم خوب بلدینا بنویسید. داستان های متفرقه بد نیستا
    البته فضولی بودا
    پاسخ:
    ممنون از لطفتون .
  • خاله سوسکه
  • سلام بر خانوم معلم مهربون عزیز

    شما خوب دستتو میزاری رو نقطه ضعف ماها


    چشمم به راه و دلم جایی دگر اسیر ؟
    این رسم نیست که با دست خالی ام
    به پیشواز ......


    هرچند دستم خالییییییه خالیههههههههههه
    و دل را از هزار دل مشغولی انباشتم



    همیشه موفق باشید
    در پناه حق
    پاسخ:
    انشاالله که دستتون پره .... دلتونم جای خوبی گیره ...
    سلام خانم معلم
    لطفا از این کارها که چه طور منتظر باشیم هم بنوسید
    پاسخ:
    اول بزار یاد بگیرم ، بعدا چشم !!
    ممنونم/ عالی بود!


    داستان بود یا واقعی؟!
    پاسخ:
    داستان بود ....
    سلام.
    داستان جالبی بود.
    من از طریق اخبارالعلما با وبلاگ قشنگتون آشنا شدم.
    در پناه ایزد منان.
    پاسخ:
    در پناه حق .
    سلام.
    وقتی پیامبر انتظار را افضل الاعمال میدونن یعنی انتظار عملیه.کاش خوابمون نبره...
    پاسخ:
    کاش ...
    من خواب دیده ام که کسی می آید
    من خواب یک ستاره قرمز را دیده ام
    وپلک چشمم هی می پرد
    وکفش هایم هی جفت می شوند
    ...
    .کسی می آید
    کسی دیگر
    کسی بهتر
    کسی که مثل هیچکس نیست
    ....
    کسی که دلش با ماست ‘در نفسش با ماست
    در صدایش با ماست
    کسی که جلوی آمدنش را نمی شود گرفت ...
    پاسخ:
    شاعرش رو قید نفرمودین ...
    با نظرت کاملا موافقم /منتظر کسی که دست رو دست نذاره/و مبارز باشه/دوست داشتی به وبم سر بزن
    پاسخ:
    چشم ، در اولین فرصت سر میزنم ....
    سلام
    عیدتون مبارک
    موندم چی بگم ......
    ...
    پاسخ:
    چیزی نگو ..... باید عمل کرد ...
    سلام خانم (آیکن بی حوصله با لب و لوچه آویزون)
    پاسخ:
    نگرانم کردی !
    منم منتظرم
    پاسخ:
    بالاخره دیگه ، هر کسی !!! یه جورایی منتظره !!! حتی خود جهنم !
    شاه شمشاد قدان خسرو شیرین دهنان
    که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان

    مست بگذشت و نظر بر من درویش انداخت
    گفت ای چشم و چراغ همه شیرین سخنان

    تا کی از سیم و زرت کیسه تهی خواهد بود
    بنده من شو و برخور زهمه سیم تنان

    کمتر از ذره نئی پست مشو مهربورز
    تا به خلوتگه خورشید رسی چرخ زنان

    بر جهان تکیه مکن ور قدحی می داری
    شادی زهره جبینان خور و نازک بدنان

    پیر پیمانه کش من که روانش خوش باد
    گفت پرهیز کن از صحبت پیمان شکنان

    دامن دوست بدست آر و ز دشمن بگسل
    مرد یزدان شو و فارغ گذر از اهرمنان

    با صبا در چمن لاله سحر میگفتم
    که شهیدان که اند این همه خونین کفنان

    گفت حافظ من و تو محرم این راز نه ایم
    از می لعل حکایت کن و شیرین دهنان


    پاسخ:
    این شیطونکه حکایتش چیه حالا این وسط ؟ !!!
    این امضای خود جهنمه دیگه
    سلام.
    عیدتون مبارک.
    الان اومدم ،زودی میرم دوباره میام
    ببخشید
    سلام و ممنون از حضور و نظرتان
    خدا همگی را توفیق عنایت کند، اعم از غایب و حاضر!
    پاسخ:
    عیدتون هم مبارک .......
    سلام
    وقت سر خاروندن هم ندارم
    با این حال وقتی یه کم سرم خلوت میشه حتما سر میزنم
    شما به بزرگواری خودتون ببخشید
    پاسخ:
    شما بزگوار هستین ..ما از دلتنگی مونه که میگیم کجایین ......
    عیدتون مبارک

    شاد باشید و سلامت ...



    سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااام خانوم
    عیدتون هزار تا مبارک







    سلام خانوم

    عیدتون مبارک
    به به سلام دوست عزیز
    عیدتون مبارک
    پاسخ:
    زیارن اقا انشا الله ...
    سلام بزرگوار
    ضمن تبریک و شاد باش بمناسبت ولادت با سعادت ثامن الحجج، این حدیث زیبا را بعنوان عیدی از من قبول بفرمایید.
    امام رضا(ع):
    حقیقت ایمان بنده کامل نمی شود، مگر در وی سه ویژگی باشد.
    1-فهم دین
    2-اندازه گیری درست در زندگی
    3-شکیبایی بر سختی ها وگرفتاری ها
    عیون اخبارالرضا ج 1 ص 305
    همچنین می فرمایند:

    خود را با کار مداوم خسته نکنید و برای خود تفریح و تنوع قرار دهید ولی از کاری که در آن اسراف باشد یا شما را در اجتماع سبک کند پرهیز کنید.
  • پابرهنگان
  • سلام خانـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــوووووووووووووووم!
    عیدتون مبارک!
    ایشالا حرم ش دسته جمعی. بعدش هم همه مون پلاس شیم خونه بعضی هــــــــــــــا
    پاسخ:
    انشا الله ..... همه با هم حرم ، بعدش بیایم تهران ، بعدش بریم خونه ی بعضی ها که شیرینی عروسی شونو ندادن !!!!!
  • خاله سوسکه
  • سلام
    میلاد امام رضا( ع) روتبریک میگم

    پیش مابیایید خانووم معلم
    پاسخ:
    چشم ..رو چشمم ...
    سلام.
    می گن فرشته روزشو با گریه افطار می کنه...
    هر وقت نام مهدی به گوشش می خورد یاد آقا می افتاد. اشک نمی گذاشت کارش رو ادامه بده. براش دعا کنید. خیلی منتظر بود. خدا میدونه الآن کجاست. براش دعا کنید خیلی منتظر موند. آقا نیومد. وقتی که داشت می رفت نگفت کجا میره فقط گفت میره آقا رو پیدا کنه. براش دعا کنید..دعا کنید..دعا...د................
  • مشترک مورد نظر
  • سلام. این البته داستانک نیست. داستان کوتاه است. داستان کوتاه خوبی است. روی من تاثیر گذاشت. موفق باشید.
    پاسخ:
    منتظر کمک هاتون هستم .