سلام... درود بر شما... خیلی زیبا بود... خیلی... جمعه ها را با نوشته های شما مشق انتظار می کنیم... این عکس مرا یاد........ عکس هم زیبا بود... نمی دونم کار اون هایی که در سکوت خودشان منتظرند درسته یا نه... در سایه ی این سقف ترک خورده نشستیم بی حوصله و خسته و افسرده نشستیم... . . . ...برخاست صدا از در و دیوار، ولی ما با این همه فریاد فرو خورده نشستیم قیصر شاید...شاید اونها کارشون درست باشه... چه می دونم.... شاید.... همیشه منتظر باشید... یاعلی مددی!
سلام مهدی جان دردهای زیادی است که به آن ها وعده داده ام با آمدنت علاج می شود. جمعه ها دم غروب وقتی آسمان از اندوه نیامدنت دوباره مثل صدها سال دیگری که خون گریسته است، اشک سرخ می بارد، به خود می گویم: آقایم باز هم نیامد
سلام بگذار به عشق تو گرفتار بمیرم مگذار که از دوری تو خوار بمیرم بگذار دمی پای نگاهت بنشینم مگذار که در حسرت دیدار بمیرم مگذار زعشقت سر سالم ببرم گور بگذار که من هم به سر دار بمیرم ای کاش نگارا وسط روضه ارباب! یا در دل سینه زنی یار بمیرم
در سایه ی این سقف ترک خورده نشستیم
بی حوصله و خسته و افسرده نشستیم...
.
.
.
...برخاست صدا از در و دیوار، ولی ما
با این همه فریاد فرو خورده نشستیم
قیصر
شاید...شاید اونها کارشون درست باشه... چه می دونم.... شاید....
همیشه منتظر باشید...
یاعلی مددی!