منتظرانِ کوچک ...
بسم الله الرحمان الرحیم
دل مرده ام ، قبول !
بیا ای مسیح ِ دل !
یک جمعه هم زیارت
اهل ِ قبور کن
اللّهم عجِّل لولیکَ الفَرج
در قم ، مقبره علما
اینم یه جوجوی پاکستانی که داشت تو شبستان برای خودش می چرخید و می خندید . وقتی دید دارم ازش عکس میگیرم اومد طرفم و بیشتر ذوق کرد ...
اینم خانم خانمایی که بعد نماز چادرش رو تا می کرد و غر میزد !!!!
کنار مادر نشسته بود و با دقت همراه با او زیارتنامه میخواند . یاد زینب سادات و پسرهاشون افتادم .
و شیطونکی که مادرش و بقیه رو عاصی کرده بود و یه لحظه آروم نمی گرفت ... علاقه شدید به جانماز های پهن شده داش� و حرکت ...
و همراه مادر در خواب و بیداری ...
اینم جوجو های تو حیاط جمکران ...
شاید یکسال و نیم بیشتر نداشت اما همراه پدر گام های مردانه بر میداشت ...
به چه می اندیشد ؟ ...
آخرین حمعه ی ماه شعبان است ... خدایا ، آیا به عنوان مهمان پذیرایمان می شوی ؟
کاش خدا توفیق دهد که این سه روز را روزه بگیریم و به ماه رمضان وصل کنیم .
التماس دعا در این سه روز باقیمانده از شعبان
- ۹۰/۰۵/۰۷
تو دست گمشدهها را مگر نمیگیری؟
« کاظم بهمنی »