آهسته گویمت نکند بشنود رباب گهواره را در حراجی بازار دیده اند
مولای من ،
اربعین جد بزرگوارتان را خدمتتان تسلیت عرض میکنم ...
با چه سرعتی خودش را به جمکران رسانده بود ...
از دور گنبد را که دید سلام داد ، کمی داخل حیاط ایستاد و از دور با آقا حرف زد . تازه به سمت مسجد حرکت کرده بود که صدای زنگ ِگوشی اش بلند شد . شماره نا آشنا بود . گوشی را برداشت ، صدای پسرش را شنید . گوشی اش را داخل ِ رستورانی که ناهار خورده بود جا گذاشته و از او میخواست به گوشی اش زنگ بزند ... زنگ زد . زنگ میخورد ولی کسی گوشی رو بر نمیداشت ... بعد گذشت ِ یکساعت از خارج شدنش از رستوران بعید بود کسی قبول کند چنین چیزی رخ داده ، راحت میشد زیر ِ همه چیز بزنند ...
کاری از دستش بر نمی آمد . رفت سجاده اش را پهن کرد .
دستها را به قصد نیت بلند کرد ،
دو رکعت نماز صاحب الزمان میخوانم به نیت شفای تمام مریضها ، عاقبت به خیری جوونا ، سلامتی خانواده ها ، قربه الی الله ...
دستها را که پایین انداخت یادش افتاد که برای فرج آقا نیت نکرده ، در دلش نیت کرد و ناراحت که ، چرا مطلب به این مهمی را فراموش کرده ...
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله ....
ایاک نعبد و ایاک نستعین
یا صاحب الزمان اگه گوشیش پیدا نشه چی ؟
ایاک نعبد و ایاک نستعین
آقا جان اگه یکی از توی رستوران برش داشته باشه چی ؟
ایاک نعبد و ایاک نستعین
گوشیش گروونم هست ، چی براش بگیرم ؟
ایاک نعبد و ایاک نستعین
دیگه به چیز ِ کم راضی نمیشه ...
ایاک نعبد و ایاک نستعین
.
.
.
نماز را تمام کرد اما حواسش فقط به گوشی گمشده ی پسرش بود ...
چیزی به اذان مغرب نمانده بود ، نماز را خواند . سلام نماز را میداد که صدای زنگ گوشی بلند شد . به سرعت پس از السلام علیکم امام جماعت سلامش را داد و گوشی را برداشت . ازرستوران بود . مردی گفت : " رستوران باز شده ، گوشی تون اینجاست .میتونین برای گرفتن گوشی به رستوران مراجعه کنید . "
تسبیحش را در آورد .با خیال راحت شروع کرد به فرستادن صد تا صلوات برای سلامتی امام زمان .
- ۹۰/۱۰/۲۳