کاش نامه می نوشتی به نشـــونی دلامون
چند وقته که میگم این جمعه نوشت ها رو بزارم کنار ، خودمو نمیتونم که گول بزنم . یاد کتاب " کمی دیرتر " که می افتم میفهمم که چیزی بیشتر از یه منتظر زبانی نیستم ...
گفتم " کاش نامه می نوشتی به نشونی دلامون " ولی کدوم دل ؟ دلی که جای تو نیست ؟! ...
کدوم نشونی ؟! ... منی که هر روز رنگ عوض میکنم و یه نشون پیدا میکنم به کدوم نشونی برام نامه بده ،به اسم کی ؟!! ...
از خودم گاهی حرصم میگیره ... باید یه موضوع باز کنم به اسم " داستانهای من و خانم مدیر " هر روز توی مدرسه یه جار و جنجالی داریم با مدیره ی محترمه ... علتش هر چی باشه و هر کی حق داشته باشه ، لازمه اش اینه که یکی کوتاه بیاد ، من خیلی وقته که دیگه آدم کوتاه اومدن نیستم ...
اصلا انگار نقشم عوض شده ، قبلا هم معاون بودم ولی دیگه نه تا این حد !!! ...
دیروز یکی از بچه های 4 سال پیش مدرسه اومده بود دیپلم و مدارکش رو بگیره ، خیلی ناجور اومده بود با سر و شکلی وحشتناک ، با آرایشی غلیظ و موهایی تا کوه قاف بالا برده شده و شال نازکی که از نوک کوه قاف ریخته بود پایین . با یه وضع فلاکت باری اومده بود ... خب از اونجا که منو می شناخت اومد سراغم و پرسید خانم اومدم مدارکم رو بگیرم و این جمله رو انقدر آروم و از روی ترس گفت که اصلا متوجه نشدم .
گفتم: این چه وضعیه اومدی مدرسه ؟
گفت : میخواستم برم سر ِ کار ، گفتم اول بیام دیپلمم رو بگیرم. گفتم این شکلی میان مدرسه ؟ مگه اومدی مهمونی ؟! برو صورتت رو بشور ، موهات رو درست کن ، شالت رو درست بزار سرت تا کارت رو انجام بدیم . اما در تمام مدتی که داشتم حرف میزدم تمام دست و تن و بدنش می لرزید ... یعنی میگم میلرزید و می شنوید ، رعشه به تمام تنش افتاده بود ، یک آن به خودم نهیب زدم : او هوووووی فکر کردی کی هستی ؟! ... ببین چطور به لرزه انداختیش ؟ یعنی چی ؟ ... ولی دیگه کاری نمیتونستم بکنم ... از طرفی واقعا سر و ریختش ناجور بود و نمیشد کارش رو راه بندازم ، از طرفی نمیشد رعشه ی بدنش رو به رخش بکشم و آبی دستش بدم ...
من با این حق الناس ها چطوری باید جواب خدا و پیغمبر و اهل بیتش رو بدم ؟! ...
یه ذره رافت هم چیز بدی نیست ، نه ؟!
اللهم عجل لولیک الفرج ، بلکه ما آدم بشیم ...
- ۹۱/۰۲/۱۵
عشقی است پراکنده به رگ های معلم
در راه هنر سوزد و اندر ره دانش
قلب و تن و جان و همه اجرای معلم
در ظلمت گمراهی و در تیرگی جهل
نوری است فروزان،دل بینای معلم
فارابی و سقراط و فلاطون و ارسطو
کردند به بد کسوت زیبای معلم
کی بود نشانی ز تدقی و تمدن
هر گاه نبد، فکر توانای معلم
سلام همکار محترم. روزت مبارک