همسفر :: گاه نوشت یک خانم معلم

  گاه نوشت یک خانم معلم


همسفر

خانم معلم | سه شنبه, ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۱، ۰۷:۴۱ ب.ظ | ۱۳ نظر


منو با خودت ببر ...


خسته ام ...

  • خانم معلم

نظرات (۱۳)

  • کاش مےشد خدا را بوسید...
  • دل خوشی ها کم نیست...
    مثلن این خورشید،
    کودک پس فردا!
    کفتر آن هفته...
    ای خدا این پیشوهه رو !
    چقدر این متن کوتاه تناسب دلنشینی داره با عکس ...
    خسته ام مثل درختی که از آذرماهش...
    سلام

    الهی
    کینه را از سینه ام بزدای
    زبانم را از دروغ وتهمت نگه دار
    اگر نعمتم بخشیدی، شاکرم کن
    اگر به بلا افکندی، صابرم کن
    اگر آزمودی پیروزم کن، امروز را بهتر از دیروزم کن
  • فرزند کوچیک شما
  • سلام...

    همه چیز این عکس به دل می نشینه... خانم معلم، مادر مهربان.

    فقط شخصا با این لوله اگزوز ارتباط برقرار نکردم. بدجور توی ذوق می زنه.
    پاسخ:
    سلام ...
    هرکه به من می‌رسد، بوی قفس می‌دهد...
    جز تو که پر می‌دهی، تا بپرانی مرا ...
    اوهوم...
    منم..
    دست خسته ی مرا مثل کودکی بگیر
    با خودت مرا ببر خسته ام از این کویر ..
    ...زنده وبرقرار باشید
    عکس از حسن الماسی البته!
    پاسخ:
    بله همین طوره ...
    فقط جواب سلام ها رو میدید ؟!
    پس سلام !
    پاسخ:
    سلام سلام گل خانمی ...
    پولشو بدین تا ببرمتون:D
    پاسخ:
    یواشکی سوار شدم پولشو ندم (خنده)
    سلام.
    بعضی وقت ها عکس چقدر حرف برای گفتن دارد
    راستی موتوره خاموشه!
    یا علی
    پاسخ:
    سلام ...

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    تجدید کد امنیتی