نامحرم ....
خانم معلم |
جمعه, ۲۶ آبان ۱۳۹۱، ۱۲:۰۰ ق.ظ |
۷ نظر
محرّم آمد و مَحرَم نشدم ...
جمعه نوشت :
آقای من ،
از دور در گوشه ای ایستاده و نظاره گرم . صدای کاروان حسین است که به گوش میرسد . به کربلا رسیده اند ... شما ایشان را می نگرید و من شما را ... دل ِ شما با انهاست و من اشک هایتان را میشمارم . داغ ِ دلتان ، بی تابی تان .....وااااای که چه خواهد شد ، بگویید که چه کنم ؟!
ســلام من به محرم به غصه و غم ِ مهدی
به چشم کاسه ی خون و به شال ِ ماتم ِ مهدی
ســلام ِ من به محرم به خیمه های قشـنگش
به اشک ِ مهدی زهرا و قصه ی دل ِ تنگــش
- ۹۱/۰۸/۲۶
ایام شهادت حضرت ارباب تسلیت...
همین که اجازه دادن وارد این ماه بشیم، خودش... چی میگم من درس پس میدم ...
التماس دعا بانو