درس سوم - حال دعا
روز ِ خاصی نبود ولی حرم ِ حضرت معصومه سلام الله علیها بسیار شلوغ بود . معمولا قبل از ورود به حرم زیارت نامه را در حیاط میخواند و سپس وارد صحن می شد . زیارتنامه را خواند و آرام وارد شبستان و حرم شد. در گوشه ای که نزدیک به ضریح است و معمولا آنجا برای نماز و دعا می ایستاد ،جایی برای ایستادن هم نبود . از دور ایستاد و حرف هایش را با بی بی زد و برای خواندن نماز وارد رواق شد . خانم ِ جوانی کنارش نشسته بود .عاشورا می خواند . دستش روی کلمات تند تند حرکت میکرد ، انگار با کسی مسابقه گذاشته بود و هر کسی زودتر می خواند برنده بود ! پیش ِ خودش گفت حتما برای رفتن عجله دارد . پس منتظر ماند تا دعایش تمام شود .جایی که او نشسته بود برای نماز خواندن بهتر بود و کمتر در معرض رفت و آمد . اما انگار قصد رفتن نداشت . زیارت نامه اش را ورق زد و زیارت جامعه ی کبیره ! را آورد . فهمید که نه ، عجله ای در کار نیست . پس مشغول به نمازش شد .
بعد نماز متوجه شد نوع دعا خواندن ایشان همین طور است . نمیدانست باید چه بگوید . در باید و نباید گفتنش مانده بود . هر کس راه ارتباط ِ خودش و خدایش را خود انتخاب میکند .
دعاهایی که باید میخواند را خواند و خانم جوان همچنان مشغول ِ عبادت بود . پیش خود گفت چیزی نمی گویم تا داستان موسی وشبان تکرار نشود ، خدایش بهتر میداند که بنده اش چگونه باید با او صحبت کند . التماس دعایی گفت و از کنارش دور شد ...
اما ، از حالت های دعا ، داشتن ِ رغبت ، رهبت ، تضرع ، تبتل و ابتهال است .
از امام صادق علیه السلام نقل است که فرموده اند :
رغبت آن است که کف دو دست را به سوی آسمان بگیری و رهبت آن است که پشت دستهایت را به سوی آسمان کنی و تبتل ،دعا کردن به یک انگشت است که به آن اشاره کنی و تضرع این است که با دو انگشت اشاره کنی و ان دو را حرکت دهی و ابتهال بالا بردن هر دو دست است و اینکه آنها را بکشی و این موقع اشک ریختن است . پس دعا کن . (اصول کافی ،کتاب الدعاء ، باب الرغبه والرهبه، حدیث 1)
اِلـهى لَوْلاَ الْواجِبُ مِنْ قَبُولِ اَمْرِکَ، لَنَزَّهْتُکَ مِنْ ذِکْرى اِیّاکَ، عَلى اَنَّذِکْرى لَکَ بِقَدْرى لا بِقَدْرِکَ، وَما عَسى اَنْ یَبْلُغَ مِقْدارى حَتّى اُجْعَلَمَحَلاًّ لِتَقْدیسِکَ، وَمِنْ اَعْظَمِ النِّعَمِ عَلَیْنا جَرَیانُ ذِکْرِکَ عَلى اَلْسِنَتِنا،وَاِذْنـُکَ لَنا بِدُعآئِکَ وَتَنْزیهِکَ وَتَسْبیحِکَ، اِلـهى فَاَلْهِمْنا ذِکْرَکَ فِىالْخَلاءِ وَالْمَلاءِ،وَاللَّیْلِ وَالنَّهارِ...
خدایا اگر پذیرفتن فرمانت واجب نبود تو را پاکتر از آن مى دانستم که من نام تو را به زبان آرم گذشته از این کهذکرى که من از تو کنم به اندازه فهم من است نه به مقدار مقام تو و تازه مگر چه اندازه امید است قدرم بالا رود کهمحل تقدیس تو قرار گیرم و از بزرگترین نعمتهاى تو بر ما همان جریان داشتن ذکر تو بر زبان ماستو همان اجازه اى است که براى دعا کردن و به پاکى ستودنت به ما دادى خدایا پس ذکر خویش را به ما الهام کن درخلوت و جلوت و شب و روز ... ( مناجات الذاکرین )
جمعه نوشت :
اللهم عجل لولیک الفرج
- ۹۱/۰۹/۲۴