اَ بَر مرد ...
مردی در کرانه های تاریخ ایستاده است ، در سپیده دم اهورایی انسان ، در میلاد مبارک تقویم ، مردی در کنار ستونهای اساطیری و تخته سنگ های ازلی ایستاده است ، در فلق اشراق ، مردی با ابروانی از هیبت و شانه هایی از شکوه ، مردی با پیشانی بلند خدایی ، نگاه میکند تا شعاع شهودش را سبزینگی میروید و درخت بر میخیزد ، مردی از قطب حقیقت ، از شمال شهادت ، از قعر غیب .
سوار بر جاء الحق می آید تا استخوان زهق الباطل را فرو کوبد ، قرآنی که سخن می گوید ، نیایشی که لبخند میزند ، محمد شمشیر به دست ، مسیح جوشن پوش ، موسای متکلم ، او پروانه ی بهشت را پرواز میدهد ، او جواز جهنم را تنفیذ میکند ، یک جرعه محبت او ، یک میخانه ابدیت است ، ولای او ولوله ی قیامت است ، صراف صوفیان و عیار عارفان ، زهد در مقابل او از گناهکاران است ، مردی که از فرشته بودن بر گرفته است ، و معرفت در مقابل او به جهل اعتراف میکند .
انسان صعودی ، انسان نازل شده ، سلسله جبالی که در کوچه گام بر میدارد ، رودخانه ای که میگرید ، ابری که به اشتیاق خداوند فرو میبارد ...(*)
در اتوبان امام علی علیه السلام ، روی پارچه هایی که شهرداری در وسط اتوبان نصب کرده ، نوشته شده بود :
برای شب های قدرتان چه برنامه ای دارید ؟
خواهش نوشت : بیایید در این شب های عزیز ، شب هایی که واقعا باید قدرشان را بدانیم ، برای یکدیگر آرزو کنیم .
اول برای ظهور آقایمان ، برای زیارتشان ، برای رضایتشان و برای شفاعتشان دعا کنیم ...
دوم ، تمامی مریضان ، من جمله احمد عزیزی را از یاد نبریم . مادر شوهر من نیز در بیمارستان بستری هستند . 7 سال است که با چسبندگی نای دست و پنجه نرم میکنند و ندیدم که گله کنند واقعا چون کوه مقاومند اما امسال تحملش کم شده ، قدرت ندارند صحبت کنند و بسیار عذاب می کشند . دیگر خسته شده اند . خیلی سخت است ولی باز تحمل میکنند .
وقتی وارد بیمارستان می شوم قلبم میگیرد از دیدن این همه بیماران ریوی ، از دیدن همراهان ِ خسته . کنار تخت مادر شوهرم خانمی بستری است ، پسر شاید 20 ساله اش بیشتر از یک هفته است همراه اوست ، وقتی سرش را کنار بستر مادرش زمین میگذارد برایش دعا میکنم. اجازه نمیدهد هیچ کس دیگری برای مواظبت از مادرش بیاید . دعا کنید برای سلامتی همه ی بیماران ...
سوم ، برای عاقبت بخیری همه جوانان ، مخصوصا کسانی که می شناسید دعا کنید . برای سلامتی تمامی مبلغان دین مان دعا کنید برای مهدی من هم دعا کنید که سلامت و با دست ِ پر و با معرفت تر بازگردد .
و در اخر برای آدم شدن و هدایت همه مان دعا کنید . دعا کنید دست هایمان از دستهایش جدا نشود ، دعا کنید قلب هایمان به یاد او بتپد و دعا کنید در زندگی وجودش را از یاد نبریم ...
واسمع دعائی ، یا خیر من دعاه داع
بخشی از دعای ابوحمزه
* بخشی از کتاب "واژه نامه ی ابدی" نوشته ی احمد عزیزی
- ۹۲/۰۵/۰۴
التماس دعا .