تا چند صبوری کنم ای جمعۀ ناگاه :: گاه نوشت یک خانم معلم

  گاه نوشت یک خانم معلم


تا چند صبوری کنم ای جمعۀ ناگاه

خانم معلم | جمعه, ۱۵ آذر ۱۳۹۲، ۱۲:۴۳ ق.ظ | ۱۹ نظر


أَیْنَ مُحْیِی مَعَالِمِ الدِّینِ وَ أَهْلِهِ أَیْنَ قَاصِمُ شَوْکَةِ الْمُعْتَدِینَ 


 نام ِ کشور اسلامی را در شناسنامه ات یدک بکشی و خودت را مسلمان بدانی و این همه درد و فقر و مصیبت را با همین چشم های ظاهری ببینی و فکر کنی برای منی که چشم بصیرتم که هیچ ، چشم ظاهرم هم درست باز نیست ، دیدن این صحنه ها این همه عذاب دارد ، دل ِ امام زمانم از دیدنشان چه رنجی را تحمل میکند؟! ...


-          ساعت 5 بعد از ظهر خیابان سهروردی شمالی : از دور دیدمش . از روبرویم می آمد. جوانی تقریبا بلند قد با ریشی نامرتب و چهره ای سبزه که با آن کاپشن چرک ِسفید، میشد حدس زد باید معتاد یا کارتن خواب باشد . همین طور که با خودش حرف میزد تقریبا چند قدمی با من فاصله نداشت که به طرف سطل بزرگ زباله ی کنار خیابان رفت و پلاستیک دسته داری که ظرف یکبار مصرف غذایی به ان آویزان بود را برداشت . تا ان لحظه من یکبار هم چشمم به سطل زباله و چیزهایی که به ان آویزان بود نیفتاده بود . ظرف را تکان داد و بلند گفت : " چه مهربون . سنگینه ! "

با خوشحالی برش داشت و از کنارم گذشت ، بدون اینکه من را دیده باشد! این به آن در ....

 

-          ساعت 8 شب نارمک میدان هلال احمر : در تاریکی پیاده رو یک خانواده چهار نفری با یک لیوان ِ کوچک ِ ذرت مکزیکی . یک مرد ِ معتاد ِجوان که کلاه بافتنی  اش را تا پایین پیشانی کشیده بود و قاشق ِ پر از ذرت مکزیکی را در دهانش میریخت و یک پسر تقریبا 6 ساله و یک دختر 8 ساله که درست روبروی احتمالا پدر ، نگاهش میکردند که چگونه اولین قاشق از لیوان ذرت را در دهانش می گذارد و مادر که عصبی کنار دیوار ایستاده بود . دختر میگفت خب پول نداریم دیگه ...

و من از کنارشان گذشتم با قلبی پر درد ...

معتاد یک بیمار است ، معتاد یک بیمار روانی است وگرنه کدام پدری اولین قاشق را در دهان خودش می گذارد جلوی بچه هایش ...

 

-          همان ساعت چند قدم پایین تر سر چهار راه : روبروی آبمیوه فروشی ، همانجاییکه ذرت مکزیکی هم داشت ،درون یک پراید، دو دختر تقریبا چاق و آرایش کرده با سه پسر که به نظر کارگر می امدند و به قیافه شان نمی آمد که با دخترها نسبتی حتی در حد دوستی داشته باشند ، نشسته بودند و راننده گوشی به دست دنبال " جا " می گشت ! ...

و دخترها با آسودگی آب میوه شان را می خوردند ...

 

آقا میگویند شما را برای اینکه به این نابسامانی ها برسید نخوانیم ، اما من چشمم این ها را میبیند و دلم به درد می آید ...حس ِ کودکی را دارم که درد دارد ، خسته است ، گرسنه است ، نیازمند است ، پدر می خواهد ، بزرگتر می خواهد ، مامن می خواهد ، پناه می خواهد ، پناه میخواهد ، پناه می خواهد ... 

خجالت نمی کشم ، فریاد میزنم : 

 

                                                             آقایم کجایی؟ کجایی ، کجایی ...

 

  • خانم معلم

نظرات (۱۹)

  • خارج ازچارچوب
  • ما و این همه ناهنجاری و درد و بدبختی محاله!
    خدا کنه ما بتونیم بچه‌هامون رو "آدم" تربیت کنیم! اگه نمی‌تونیم بی بچه زندگی کنیم به از این است!
    پاسخ:
    چند روز پیش که روز ایدز بود توی تلویزیون برنامه ای پخش میشد به نام روبان قرمز ... مردی که خودش از دام اعتیاد بیرون اومده بود رو نشون میداد که داره به معتادین کمک میکنه و براشون سرم نو میبره تا لا اقل از ایدز در امان باشن ... خیلی از معتادینی که باهاشون حرف میزد اچ آی وی مثبت بودند و از طریق سرم آلوده مبتلا شده بودند . اکثرا جوون . آدم دلش می گرفت که خدایا چرا ؟ !!! ..همه اش نمیتونه از بدبختی و نداری باشه ، خیلی ها مشکل مالی ندارن ولی معتادند ... 
    فقط و فقط نبود ایمانه و بس . هر گرفتاری که داشته باشی وقتی بدونی خدا هست ، نا امید نمیشی یا لااقل از انجام عمل شرم میکنی ... 
    واقعا باید در زمینه تربیت فرزند بیشتر از این کار بشه ... خیلی خیلی بیشتر ... دیگه بعد این همه مدت وقتی میبینم زن جوونی بچه اش رو در ملا عام تو جمعیت میزنه و می کشونه و راه میبره خجالت می کشم ... الان دیگه چرا ؟!!! 
  • طلبـــــه جوانـــــــــــ
  • سلام علیکم دوست من
    خداخیرتان دهد که برای نشر معارف اهل بیت قدمی برداشته اید
    حقیر طلبه هستم اگر امکان دارد پایگاه های ما را لینک کنید :
    قدم به قدم با اهل بیت ( پایگاه اینترنتی طلبه جوانـــ ) www.modafein.ir
    مدرسه علمیه سیادت www.siyadat.com
    در ضمن یک طرحی هم داریم به نام جمعه های عصر انتظار ، اگر مایل بودید بفرمائید که جزئیات طرح رو خدمتتون عرض کنم .
    این طرح به صورت گفتگوی صوتی در اینترنت اجرا خواهد شد
    * منتظر پاسخ شما هستم *
    پاسخ:
    سلام علیکم و رحمه الله ...
  • صبحِ تابناک
  • برای این نابسامانی ها آقای روحانی آمدند دیگر
    با آن تحفه تترناشان که می گوید شما هیچ غلطی نمی توانید بکنید آمریکا با آن سیستم دفاعیش می زند می ترکاندتان

    و گویا نام خداوندی را هم که از همه بمب های امریکایی بزرگ تر است را فراموش کرده اند
    و خودشان نشسته اند جایگزین امام همان خدا
    پاسخ:
    روحانی مچکریم ...
    اگر کسی خواهد محفوظ بماند از بلاهای نازله در این ماه، در هر روز ده مرتبه بخواند این دعایی را که محدث فیض( روح الله روحه )درخلاصة الاذکار ذکر فرمود: یا شدید القوی، و یا شدید المحال، یا عزیز، یا عزیز، ذلت بعظمتک جمیع خلقک، فاکفنی

    شّر خلقک، یا محسن، یا مجمل، یا منعم، یا مفضل، یا لا اله الاّ انت، سبحانک انی کنت من الظالمین، فاستجبنا له

    و نجیناه من الغم، و کذالک ننجی المؤمنین، و صلی الله علی محمد و آله الطّیبین الطّاهرین.
    پاسخ:
    سلام 

    ممنون 
    التماس دعا ...
    پناه می خواهد این دل ..
    پاسخ:

    برای دادن‌ِ عمر‌ِ دوباره‌ای به دلم

    تو خواهی آمد و اعجاز با تو خواهد بود

  • محتـ ـسبـ
  • معتاد به طرف ، خانم های پیر و جوانی که دستفروشی میکنند ، زیر برف تا ساعت 9 شب هم یه طرف . اصلا آدم دق میکنه . بدم میاد تبلیغ بیخود میکنن که صدقه را داخل صندوق کمیته امداد بیندازید و به متکدیان ندهید . خب اون زنی که تا 10،9 شب تو سرما با بچه اش نشسته تو خیابون چه گناهی کرده آخه ؟ خب اگه جا داشت که میرفت .
    منم به رسم شما میخوام فریاد بزنم
    کجایی قرار دل بی قرارم
    پاسخ:
    مخصوصا چند روز پیش تو مترو خانم پیری رو دیدم که پاش رو می کشید وراه میرفت و یه بسته دستش بود که الان دیگه یادم نیست چی بود ولی  پیش خودم گفتم اگه این مجبور نبود ، واقعا حاضر میشد بیاد تو این جمع و با این پای داغون دستفروشی کنه ؟!
    سلام خانم پر دغدغه و مهربان
    فقر بیداد میکنه ... از زندانا و دادگاهامون میشه فهمید. تازه اینا خوبشه ی چیزایی هست که میدونه آدم ولی نمیتونه بگه ...
    چرا باید نروژ پایین ترین آمار جرم و بزه رو داشته باشه و الگو جوامع!؟
    اونها بر این معتقدن اگر بچه خطا کرد پدر و مادر مجازات میشن و... ولی اینجا چی ؟ مدیرعامل دزدی میکنه انباردار زندان میره، بیکار میشه ، آخرشم خیلی آدم شیر پاک خورده ایی باشه که دست به خلاف نزنه واسه امرار معاشش . چون میدونید که!بخوای آب بخوری سوء پیشینه میگیرن . پس اگر ی بار خبط و خطا کنی دیگه راه برگشت نیست تو جامعه ، پس باید از ی روش غیر قانونی برای امرارمعاشش استفاده کنه .
    آره خانمی! با سیگار کشیدن کسی مرد نشد ولی با نامردی خیلیا سیگاری شدن ! اونی معتاد میشه از دل خوشی نیست . اصلا چرا باید باشه که معتاد بشن !؟
    بماند که داریم سکوت میکنیم ...
    ی چیز دیگه اون عنف تو دو پست قبل یعنی به زور . بدون اجازه و میل طرف مقابل...
    پاسخ:
    سلام عزیزم 
    من جوابتونو داده بودم نمیدونم چرا حذف شده !!! 
    میدونم که تو بیشتر از ما از وضعیت نابسامان جامعه اطلاع داری و دلت پر خون تر از دل های ماست که گه گداری چشممون به این چیزا می افته . ولی واقعا چه باید کرد ؟ تنها راه بالا بردن ایمان مردمه . گرچه حضرت علی میفرمایند اگر فقر بیاد ایمان از در دیگه خارج میشه منتها اعتقاد و باور اینکه خدا هست و اینکه بالاخره سختی ها می گذره می تونه قوت قلبی باشه برای همه اما کیه که بتونه تحمل کنه .صبرمون کمه . 

    مضمونش رو میدونستم ولی استفاده از این جمله برای اون رو اصلا نفهمیدم که یعنی چی ! 
  • صالح جهانی
  • با سلام
    وبلاگ شخصیم رو راه اندازی کردم؛ لطفاً بازید و نظر دهید.
    با تشکر جهانی
    مشکل این است که بدون عمل گفتیم آقا کجایی

    میگویند مقدمات ظهور آقا خودسازی دعا و تبلیغ است

    میگویند ما اهل کوفه نیستیم ولی اگر میخواهیم باید ثابت کنیم چرا که

    اگر می‌خواهی کوفی نباشیم
    باید بدانیم تا وقتی "حسین" نیامده، "مسلم" ولی امر است.
  • بهنام جعفری
  • بهتر ست من یکی حرف نزنم کلا و الا آتش بر پا می شود.
    نسبت به این موارد اگر بخواهم حرف بزنم... !!!
    درد کشیده درد را می فهمد!
    پاسخ:
    با حرف زدن و آتش به پا شدن اگر بنا بود تغییری ایجاد شود که تا به حال شده بود ... 

    خانه از پای بست ویران است ...
  • آخرین کولی
  • دیدن یا خواندن یا شنیدن این چیزهاست که داغ می گذارد روی دلم و مرا می کشد توی خودم و حاصلش می شود آن پست ها و آن بهم ریختگی ها و آن ... حالم زود بد میشود. کم طاقتم...
    پاسخ:
    ای وااااای ِ من ... 

    پس هر وقت از این پست ها گذاشتم زود خبرت میکنم نیای بخونی که به هم نریزی اخه وقتی بهم میریزی بد همه جا رو بهم میریزونی (((:

  • یکی بود ...

  • بغض کردم .....



    :(
    پاسخ:
    منم بغض کردم ...
  • مـَـ ه جَـبـیـטּ
  • بی حرف ..
    و
    سکوت ..
    با سلام و خدا قوت مطلب شما به عنوان بهترین های وبلاگی انتخاب شد و در "گلدون وبلاگی"سایت حرف تو و سایت دانا با آدرس های :
    http://harfeto.ir/?q=node/18694
    http://dana.ir/News/35448.html
    منتشر شد
    خواهشمندیم مطالب تولیدی خود را به سایت حرف تو ارسال نمائید .
    هدیه سایت حرف تو به شما:
    ابزارهاى تسهیل کننده، مثل رایانه ها و ارتباطات اینترنتى و فضاى مجازى و سایبرى هم که الان در اختیار شماست. اگر بتوانید اینها را یاد بگیرید، میتوانید یک کلمه حرف درستِ خودتان را به هزاران مستمعى که شما آنها را نمی شناسید، برسانید؛ این فرصت فوق العادهاى است؛ نبادا این فرصت ضایع شود. اگر ضایع شد، خداى متعال از من و شما روز قیامت سؤال خواهد کرد: از فرصت این همه جوان، این همه استبصار، این همه میل و شوق به دانستن، شما براى ترویج معارف اسلامى چه استفاده هاى کردید؟
    بیانات رهبری در دیدار با روحانیون خراسان‌شمالی 19/07/91
    حرفم نمی آید.....
    سلام بانو. دردهایمان زیاد شده اند... به قول شما هرچند می گویند نباید برای رفع نیازهایمان ایشان را بخواهیم و باید جامعه را برای آمدنشان آماده کنیم تا بیایند حکومت کنند، اما مگر می شود کسی از پدرش از صاحبش درخواست کمک نکند؟؟؟

    بانو... حس یه میت پیدا کردم می خوام به خودم تلقین بدم
    پاسخ:
    سلام عزیزم 

    اگه انقدر قدرت داری که به خودت تلقین بدی که شاهکار کردی !!
  • آخرین کولی
  • وا! من کی کجا رو بهم ریختوندم؟!
    دعبام نکنینا ولی من دوباره آدرسو گم کردم. برام میفرستین؟
    پاسخ:
    اییییییییی خداااااااااااااا 
    دخترمون عاشقه ... 

    کوچه امین . مرکز توسعه فرهنگی ...
    *از چاه خود آب برداریم....*

    سلام....دعوتید

    http://zareh.blog.ir/post/237

    یا علی
  • دبیر کارگاه
  • باید دوره بیفتم وبلاگ بچه‌های کارگاه، بهشون گیر بدم که چرا اصولی که توی کارگاه درباره‌ش حرف می‌زنیم رو رعایت نمی‌کنند توی متن هاشون...

    یه نگاه به پاراگراف‌های اول متن بندازید خودتون. این روشی که برای شخصیت‌پردازی به کار بردید چه نوع روشیه؟
    پاسخ:
    چرا دعبا میکنی آدمو خو !!! ... ما هنوز کوچولوییم توی داستان نویسی.نمیدونیم .یه کم صبر کن بزرگتر شدیم دعبامون کن .شخصیت پردازی غیر مستقیمه خب !

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    تجدید کد امنیتی