باغبان در پیش و من در شرمساری مانده ام ! :: گاه نوشت یک خانم معلم

  گاه نوشت یک خانم معلم


باغبان در پیش و من در شرمساری مانده ام !

خانم معلم | جمعه, ۲ اسفند ۱۳۹۲، ۰۵:۵۱ ب.ظ | ۹ نظر


خوشحال بود .

پرسید: فرمانده ! گمراه کردن اینها چه فایده ای دارد؟

ابلیس جواب داد:

امام اینها که بیاید عمر ما تمام می شود . اینها را که غافل می کنیم ، امامشان دیرتر می آید .

دوباره با کنجکاوی پرسید :

این هفته پرونده ها چطور بود ؟

ابلیس نگاهی به او انداخت و گفت :

مگر صدای گریه ی امامشان را نمی شنوی ؟


سخت در اندیشه ی این بی بهاری مانده ام

باغبان در پیش و من در شرمساری مانده ام

«حسین جنتی »

  • خانم معلم

نظرات (۹)

:(
خوش به حال زمان
که صاحبش
تویی...
سلام خانوم

خیلی دلم برای خودتون و اون خنده های شیرین تون تنگ شده

چه قالب خوشگلی
دستت سازنده ش درد نکنه

خوج به حالتون مدرسه قرانی می رید

بوس و ماچ و اینا
پاسخ:
سلام عسل خانوم ( منظور همون شیرین عسله ها !((:  )
خب چهار شنبه تشریف بیارین شما که نزدیکین به اونجا هم فال و هم تماشا !

بعله ... بالاخره اصرار ها اثر کرد و یکی کچل شد و این هدر رو برامون عوض کرد ...

منم از همونا ...
حالا کی میای خونمون ببینمت ؟
  • باشگاه شعر آئینی
  • سلام
    اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
    ان شاءالله موفق باشید
    یا علی
    سلام خانوم معلّم

    التماس دعای بسیار
    برای ما دختراتون
    خیلی زیاد

    و اینکه این جور پست ها
    دق دارند
    و شرمندگی
    ولی ای کاش برکسی مثل من اثر میکرد ... اثر میکرد ... اثرمیکرد ... اثرمیکرد ...
    دعاکنید عاقبت بخیر بشیم
    بانو ی مهربون
    پاسخ:
    سلام دخترم

    وقتی مادر میشی ، وقتی سالها معلم بودی ، مطمئن باش نمیشه دست به دعا بلند بکنی و برای جوونا دعا نکنی ...
    انشا الله که همه تون عاقبت بخیر بشین ...

    نمیدونم چرا نوشتی کاش اثر می کرد ، اگه اثر نکرده بود ، اگه یه کمی هم که شده دلت رو نلرزونده بود این حرف رو نمی زدی ... ولی مداومت میخواد ... انشا الله به یاری خودشون از شیعیانشون باشیم ... ذکر استغفرالله و تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها خیلی موثره هر وقت که می تونی زیاد بگو ...
  • مـَـ ه جَـبـیـטּ
  • هعی ..
    پاسخ:
    اوهوم ...
  • خارج ازچارچوب
  • خوب تلنگر میزنین...
    سلام...
    گشتم ! هیچ واژه ای جوابی برای این پست نبود!
    .
    .
    .
    خانم معلم جان!
    مسافر جنوبم...مسافر نور..
    پاسخ:
    سلام و التماس نور ...

    سلام ما را به شهدا برسان ... انشاالله دست خالی برنگردی برات کربلا رو ازشون بگیر ...

    بگو ما جا مانده ها رو هم دریابند ... طلائیه ، شلمچه ، دو کوهه ، هویزه ، فتح المبین و ... هر کجا رفتی یاد ما هم باش ...
    بابت راهنمایی تان
    یک دنیا ممنون
    دعا کنید ک موثر واقع شود
    معلم بانو
    پاسخ:
    قابلی نداشت زهرا جان 
    سلام
    خانم معلم
    تازه میخواهم لبخند خود را با تو تقسیم کنم تازه از وجودم حاضری های تورا گوش میدهم یادت هست خاطره هارا که ماندن پیش تخته سیاه کلاس یادت هست روزها را که لبخند گرم بچه ها گرمای کلاس بود دل تنگ شده از روزهای که برای خواستن خندیدنت ارزو میکردم یادت هست
    پاسخ:
    سلام عزیز جان

    تمام ِ عشق معلمی به روزهای با بچه ها و در کلاس بودن است ، شغلی چون معلمی سراغ ندارم که بشود از دیگرانی که شاید تعدادشان به 300 نفر در روز برسد بشود انرژی دریافت کرد ( البته گاهی هم انرژی منفی البته ) ...

    و واقعا معلمی شغل نیست ، هنر است هنری توام با عشق ، عشقی بی منت ، عشقی خود خواسته و از تمام ِ وجود ...

    خدا سایه ی تمام معلمین را بر سرمان مستدام بدارد و نیز به همه ی دانش اموختگان سلامتی بدهد انشا الله

    ممنون که امدید ... ممنون که خاطره هایم را زنده کردید ...

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    تجدید کد امنیتی