شهیدی از لس آنجلس ...
گاهی گمان نمی کنی ولی می شود
گاهی نمی شود، که نمی شود
گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است
گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود
گاهی گدای گدایی و بخت با تو یار نیست
گاهی تمام شهر گدای تو می شود
گاهی "نمی شود " را تبدیل می کنی به "می شود " ، چون می خواهی و باید که بشود و سید محمود موسوی از انسان هایی بود که فعل خواستن را به درستی صرف کرد . من او را نمی شناختم . ولی با خواندن داستان زندگی اش در لحظه ای وقتی چشمانم را بستم حس کردم سید محمود مانند آن پیرمرد ساقی است که با پمپی که روی شانه اش گذاشته بود روی سر زائران گرما زده ی کربلا ، گلاب می پاشید .
سید محمود عشق اهل بیت را که در خانه ی دلش انبار کرده بود روی سر زائران تشنه ی حقیقت می پاشید و این ، به زعم آنانیکه مردم را هر چه تشنه تر ببینند راضی ترند، خوش نیامد و کردند کاری را که در تمام قرنها می کردند ...
در اینجا داستان زندگی این ابر مرد را بخوانید و ببینید می شود با حب اهل بیت چه کارها کرد . اگر در این وادی حرکت کنیم مسلما خود ِ خدا هدایت گر و همراهمان خواهد شد .
اینها کسانی هستند که مرگ را بخشی از زندگی خویش می دانند و برایش برنامه دارند . نه مثل من و مایی که برای ازدواج و خرید خانه و ماشین و حتی بچه دار شدنمان برنامه داریم الا برای قطعی ترین واقعه ی زندگی مان ، "مرگ " .
چه بسا برنامه ریزی هایی کردیم و نشد اما مرگ چه بخواهیم و چه نخواهیم می شود . مرگ را اتفاقی بسیار دور و دست نیافتنی میبینیم چون باور نداریم که از رگ گردن به ما نزدیک تر است .کاش فیلم سازان ما از زندگی اینها الهام می گرفتند و زندگی ساده ولی هدفدارشان را به تصویر می کشیدند .
امروز خواننده ی جوان مرتضی پاشایی نیز به رحمت خدا رفت . چون مورد علاقه ی نسل جوان بود ، در تمام صفحات اجتماعی و در رسانه ها همه این خبر را پخش نمودند و از زندگی و کارهایش گفتند . مرتضی پاشایی خواننده ای که معروفیتش به یکسال هم نکشید اما اینچنین محبوب شد . کاش میشد حب امام زنده ی درد کشیده مان هم را اینچنین به دلِ جوانانمان مینشاندیم که از فراقش قرار بگذارند و شمع بدست بگیرند و با هم ناله سر دهند ( قرار جوانان بوشهری )
کاش ، انقدر تابع احساساتمان نبودیم . کاش از عمل ابر مردانی چون سید محمود موسوی درس می گرفتیم که در سرزمینی بیگانه ، عشق به اسلام و اهل بیت را در دل آنهایی که حتی اسمی از اسلام و امام حسین علیه السلام نشنیده بودند ، نشاند .
چرا ما نمی توانیم حس انتظار و عشق به امام غایب را در سرزمینی که حب اهل بیت با شیر مادر به جان جوان هایش ریخته شده است را بوجود بیاوریم ؟ مشکل کجاست ؟
غیر از این است که "دین" را درست متوجه نشده ایم ؟
غیر از این است که اصرار داریم دین درست متوجه نشده را حتما حتما درست جلوه دهیم وبه زور به خورد جوانانمان بدهیم ؟
غیر از این است که منافعمان با وجود علنی شدن دین واقعی به خطر می افتد ؟
فیلم سید محمود را ببینید ، کاش عبرت بگیریم ....
- ۹۳/۰۸/۲۰
سلام به چالش ده کتاب دعوت شده اید امیدوارم دعوتم را بپذیرید.
یا حق