کشتی نوح است این چمدان که تو می بندی ! :: گاه نوشت یک خانم معلم

  گاه نوشت یک خانم معلم


کشتی نوح است این چمدان که تو می بندی !

خانم معلم | جمعه, ۵ دی ۱۳۹۳، ۰۷:۱۶ ق.ظ | ۳۳ نظر



بنا بود یک سفر دو سه روزه داشته باشند . محل اسکان هم هتلی تمیز و شام و ناهار هم آماده . همه ی آنچه لازم بود در یک کیف دستی کوچک جا می شد  ولی از هر چه که ممکن است در بیابانی پیدا نشود همراه خودش بر داشته بود و وقتی می پرسیدند این را چرا می بری می گفت :" ممکنه اونجا نباشه کی میتونه بره دنبالش بگرده ؟ "

خیلی از شوهر ها فقط بخاطر این اسباب و اثاثیه ی اضافی خانم ها به سفر نمی روند . آیا واقعا لازمه ؟!

                                                                                               






من همین قدر که با حال و هوایت گهگاه

برگی از باغچه ی شعر بچینم کافیست

فکر کردن به تو یعنی غزلی شور انگیز

که همین شوق ٬ مرا خوب ترینم ! کافیست



آخر نوشتی که باید در سطر نوشته شود : 

                                                                برای سفر آخرت خودمون رو اماده کردیم ؟ 

                                                                                                           چی همراهمون بر داشتیم ؟


  • خانم معلم

نظرات (۳۳)

  • نسل چهلم
  • این حرف برای دهن من بزرگه ولی به قول امام علی (ع): آه من قله الزاد و طول الطریق...
    پاسخ:
    امان از ...
    :-)
    والا!
    پاسخ:
    والا چی ؟!!! 
    که همین شوق ٬ مرا خوب ترینم ! کافیست
    سلام و ... همین!
    پاسخ:
    و علیکم ...
    اما شما ؟!
    آخه این چه وضه شه!
    حالا واقعا لازمه؟
    پاسخ:
    چه میدونم والا 
    نعععع ...اصلن و ابدن 
    هر چه سبک بال تر بهتر تر(:
  • مهدی کاظمی
  • سلام خانم معلم.
    ممنون ازنوشته های عمیقتون.
    آدم کاملا"به فکرفرومیره.
    پاسخ:
    سلام پسرم 
    نوشته هام که عمیق نیستند ولی اینکه به فکر فرو میرین رو دیگه چه عرض کنم

  • پلڪــــ شیشـہ اے
  • سلام بانو معلم بزرگوار

    یاد ساک و چمدونای معروف خودم افتادم. همیشه این قدر سنگینه تو چشه .. سوژه خنده ملّت ...
    خب با ما مهربان باشید ... :)

    واقعنم ... زاد و توشه سفر اصلی ..
    تلنگر بسیار خوبی بود
    پاسخ:
    سلام دخترم
    شما چمدانتون احتمالا پر از کتابه ...
     ولی سبکتر سفر کنید از هر نظر بهتره

    ان شاالله که در پیشگاه حضرت سر افکنده نباشیم ...
  • مهدی کاظمی
  • خانم معلم.
    حرفم بدون اغراق وتعارف های رایج بود.
    واقعا"نوشته هاتون تفکربرانگیزهست.
    پاسخ:
    سلام 

    ان شا الله که همین طور باشه 

    ممنون که می خونی و نظر میزاری 
    داشتن بازخورد خیلی خوبه 
  • مهدی کاظمی
  • خواهش میکنم خانم معلم.
    من چندروزیه که خیلی تصادفی به وبلاگ شماواردشدم.
    کم کم هم دارم نوشته های گذشته شمارومیخونم.
    خیلی هم براتون احترام قائلم به واسطه شغلی که داشتین واینکه به یادمعلم های خودم میفتم.
    گرچه ممکنه بابعضی نوشته های شماموافق هم نباشم.
    ولی همیشه بهترین هاروبراتون آرزودارم.
    پاسخ:
    سلام 

    شما لطف دارین 
    معلمی واقعا شغل نیست عشقه 

    با کدومشون موافق نیستی ؟!! 

    زنده باشین ... همچنین 
  • مهدی کاظمی
  • خانم معلم.
    یه چیزدیگه میخواستم بگم.
    میدونم یه بارگفتین حوصله ش روندارین.
    ولی اگه گاهی نوشته هاییی ازخاطرات دوران معلمیتون بذارین فکرمیکنم خوب باشه.
    حداقل برای من یکی جذاب هست.
    یه طورایی دوران مدرسه خودم روبرام تداعی میکنه.
    البته نمیدونم خودتون تاچه حدمایل به انجام این کارباشید.
    به هرحال همیشه موفق وسلامت وشادباشید.
    پاسخ:
    والا اصلا نمیدونم چی باید بگم و چی بنویسم 

    دوران معلمی پر از خاطره است 

    دوران معاونتم هم همین طور 
    ولی مثل این میمونه شما توی یه جمع دوستان هستین و یه اتفاق جالبی می افته که براتون خوشاینده ولی وقتی همونو برای کسی تعریف می کنین  همین جور بر وبر نگات می کنن و میگن یعنی که چی ؟ کجاش جالب بود ؟!! 

    خاطرات ما هم برای خودمون قشنگه ... و البته نیاز به یه قلم توانا داره برای بیانش که من شرمنده ام ...
    بدون حضور خدا
    جایی نرو
    به خیالت که به آبادی میرسی ...؟
    نه رفیق ...

    چراغی که در سیاهی می درخشد
    چشم گرگ است ...
    پاسخ:
     هیچکس نمی دانست

    نام آن کبوتر غمگین

    کز قلبها گریخته

    ایمان است.

    9 دی انقلاب سوم بود...

    استاد پناهیان:

    ما دو انقلاب را پشت سر گذاشتیم و این شاید انقلاب سوم باشد.
    انقلاب اول ضد استبداد بود که از سال چهل و دو تا پنجاه و هفت یعنی پانزده سال طول کشید.
    انقلاب دوم ضد استکبار بود که با تسخیر لانه ی جاسوسی آغاز شد و به همان میزان طول کشید.
    و انقلاب سوم مبارزه با استعلاء است. برتری جویی و اشرافی گری در زمینه های مختلف سیاسی٬ اقتصادی٬ مدیریتی و ...
    مهمترین آسیب برای افراد کم ظرفیت در جریان انقلاب بوده و این برتری جویی و استعلاء مقدمه ی فساد است.
    انقلاب چهارم انشاالله٬ انقلاب جهانی مهدی موعود (عج) خواهد بود.
    پاسخ:
    9 دی روز تجدید بیعت امت با ولایت است . 

    ان شا الله  ...
  • مهدی کاظمی
  • اون قسمت هاکه گفتم موافق نیستم به دیدگاه های شخصی من برمیگرده که به هرحال درکشور70میلیونی ایران این جمعیت باعقایدمختلف درکنارهم زندگی میکنن.
    ولی دیدگاههای شماکه ازمطالبتون برداشت کردم نسبت به دیدگاههای من دوخطی هستندکه دردوزاویه کاملا"متفاوت قراردارن.
    ایرادی هم نداره.
    دیدگاههای شماهم قابل احترام هست.
    یک خاله هم دارم که دیدگاه وتفکرش مثل شماست والبته اکثرخانواده من دیدگاهشون مثل من هست.
    به هرحال اصل قضیه حفظ کشورایران هست که من به کشورم تعلق خاطرشدیددارم.
    وهمینطوربه دین عزیزاسلام وکلیات اون اعتقادشدیددارم.
    پاسخ:
    دو زاویه متفاوت یا دو خط موازی ؟

    همینکه برامون اسلام و کشورمون اهمیت دارن یعنی دو نقطه اشتراک خیلی پر رنگ و خدا را شاکرم بخاطر داشتن چنین جوانانی در وطنم ...
  • مهدی کاظمی
  • راستی خانم معلم.
    یه سوال؟
    ببخشیدامدام وقتتون رومیگیرم.
    میخواستم بدونم نظرشمادرباره موسیقی چیه؟
    وخودتون اصلا"موسیقی گوش میکنین یانه؟
    پاسخ:
    والا در حال حاضر که هیچ نوعش رو گوش نمیکنم کلا سکوت رو ترجیح میدم ولی قبلا گوش میدادم .سنتی و موسیقی کلاسیک و بی کلام .
    فکر میکنم موضوع شعرهای جدید خیلی بی محتواست .
  • مهدی کاظمی
  • بله خوب.
    شعرهای جدیدبی محتواست.
    من خودم موسیقی زیادگوش میکنم.
    موسیقی سنتی رو.
    واشعارمولانا حافظ وسعدی روهم مطالعه میکنم.
    پاسخ:
    عالیه ... شعرهای شعرای قدیممون عالین ...
  • مهدی کاظمی
  • ای جوانی
    رفتی زدستم درخون نشستم
    جوانی کجایی؟
    چرارفتی؟ که من ازتوطرفی نبستم
    غم پیری نبوددیری
    که درهم شکستم
    جوانی رازکف داده ام رایگانی
    کنون حسرت برم روزوشب برجوانی
    نه هوشیارونه مستم
    ندانم که که هستم
    جوانی چورفتی توزدستم
    ندیدم سودازجوانی درزندگانی
    چه حاصل اززندگانی دورازجوانی
    جفاهاکشیدم درداکه دیدم ازمهربانان نامهربانی
    غمم رانهفتم درسینه اماباکس نگفتم رازنهانی
    ندیدم سودازجوانی درزندگانی
    چه حاصل اززندگانی دورازجوانی
    تویی جلوه ی شبابم
    که چون جویمت نیابم
    امیدم کجایی؟
    کجایی؟
    اگردربرم نیایی
    بسازم باسوزهجروداغ جدایی
    بسازم باسوزهجروداغ جدایی
  • مهدی کاظمی
  • خانم معلم.
    ببخشین زیادمزاحمتون میشم توی وبتون.
    شرمنده.
    پاسخ:
    دشمنتون شرمنده ...
    خوشحال میشم ...لطف میکنین
  • مهدی کاظمی
  • من کلا"نسبت به معلم هاحس خوبی دارم.
    وارداین وبلاگ هم که میشم یادخانم معلمهای مهربون دوران دبستانم میفتم واون دوره به یادم میاد.
    خوشحالم که وبلاگ شماروپیداکردم.
    پاسخ:
    خدا رو شکر یکی پیدا شد معلمی را ببیند و خوشحال شود ((:

    من هم ممنونم که هستید و انرژی میبخشید ...
  • یه رهگذر خوشحال
  • سلام خانم معلم.خداقوت.من خیلی خیلی اتفاقی اومدم توی وبلاگتون.برام جالب بود،بهتره بگم خیلی جالب بود.فضاتون رو دوست داشتم.
    ان شاءالله هرجا هستید موفق باشید.دعا کنید که همه ی ما همیشه بتونیم معلَّم و یا معلِّم خوبی باشیم.
    معلم خوبم ممنون.
    پاسخ:
    سلام جانم 

    خدا رو شکر که فضا خوشایندتان بود 

    ان شا الله که معلم صفت باشید .
  • مهدی کاظمی
  • خواهش میکنم خانم معلم.
    ازمولامون حضرت علی (ع)نقل شده که: هرکس به من کلمه ای بیاموزدیک عمرمرابنده خودکرده است.
    این گفته جایگاه مقام معلم رونشون میده.
    من هیچوقت به کسی که معلمم بوده بی احترامی نمیکنم.
    البته خداروشکرمعلم کلاس پنجم دبستانم آقای ملکی روهنوزهم گاهی می بینم وهمیشه برای ایشون وکلیه معلم هااحترام قائل هستم.
    پاسخ:
    مولا همه ی صحبت هاشون مث آیینه درخشان و شفاف بیان شده ولی واقعا کدوم جمله ی ایشون سر لوحه ی زندگی هامونه ؟! حتی یک جمله !

    خدا رو شکر که هنوز معلم پیش جوونها ارزشی داره ، خدا رو شکر ...
  • مهدی کاظمی
  • واقعا"هیچکدوممون صحبت های مولاسرلوحه کارهامون نیست وهزاران هزارایرادتوی تک تک ماوجودداره.
    درموردارزش واحترام معلم خیلی بی انصافیه اگه کسی به معلم بی احترامی کنه.
    ماهاخیلی مواقع حوصله سروکله زدن بابچه های خودمون یانزدیکانمون رونداریم.
    ولی معلم با30-40بچه ازخانواده های مختلف سروکله میزنه وباتمام وجودانرژی میذاره برای بچه ها.
    من هنوزبعدازاین همه سال نسبت به معلم های عزیزی که داشتم به واسطه اذیت هام عذاب وجدان دارم.
    به خاطرمحبت های اون عزیزان.
    پاسخ:
    در ارتباط با احترام به معلم با عرض معذرت اینایی که گفتید همش شعاره  ... واقعیت چیز دیگه است
  • مهدی کاظمی
  • حتما"شماچیزهایی دیدین که این حرف رومیزنین.
    ولی باورکنین من شعارنمیدم.
    گرچه انتظارندارم حرفم روباورکنین.
    ولی من شعارنمیدم.
    حس قلبیم روگفتم.
    گرچه اینقدرسعادت نداشتم که بتونم معلم های عزیزم روپیداکنم .
    پاسخ:
    منظورم کلی بود نه حرف شخص شما ... کلا همه از احترامی که برای معلمین قائلند صحبت می کنند ولی در عمل در جامعه چه کسانی بیشتر محترمند؟!
  • مهدی کاظمی
  • حتما"عملکردمن دانش آموزدرارتباط بااحترام معلم طوری بوده که حرفهایی که من میزنم برای شماشعارتلقی میشه و نمیتونیدبپذیریداین صحبتهادیدگاه واقعی من باشه.
    به هرحال خانم معلم برداشت شمابرای من قابل احترام هست.
    بایدبرم یه فکری به حال خودم بکنم که چراحرفهام برای شماباورپذیرنیست.
    پاسخ:
    سخت نگیر ... 
    نمیدونستم انقدر تحت تاثیر قرار می گیری وگرنه نمی گفتم !
  • مهدی کاظمی
  • خوب
    بله
    کسان دیگری توی جامعه دارای احترام هستند.
    ولی اون احترام واقعی وازروی میل قلبی نیست.
    ببخشین اگه ناراحتتون کردم.
    قصدم ناراحت کردن شمانبود.
    به هرحال خوشحالم که وبلاگ شماروپیداکردم ومیتونم بایک خانم معلم خوب ومهربون صحبت کنم.
    پاسخ:
    سلام 
    چیزی نبود که باعث ناراحتی بشه 
    زنده باشین 

  • مهدی کاظمی
  • مسئله ای نیست خانم معلم.
    به هرحال ماداریم باهم صحبت میکنم ومن ازوجودشمااستفاده میکنم.
    من معلم هام روعاشقانه دوست داشتم.
    گرچه توانش رونداشتم به خودشون بگم.
    شایدتوکل معلم هاودبیرهاومعاونینی که تاپایان دوره دبیرستان داشتم تعدادکسانی که ارتباط خوبی باهاشون نداشتم به 5معلم نرسید.
    بابقیه معلم هام خوب بودم.
    خداروشکرزیاداذیتشون نمیکردم.
    ولی وجدانا"نسبت به خانم عسگری معلم کلاس چهارمم یه جورایی حس عذاب وجدان دارم.
    کمی به کلاس بی توجه بودم.
    مشق هام روناقص مینوشتم.
    خطم هم خیلی بدوناخوانابود.
    بنده خداکلافه شده بودازدست من.
    پاسخ:
    معلم ها بچه های کلاس رو مثل بچه های خودشون دوست دارن 
    نگران خانم عسکری هم نباشین یشون مطمئنا فراموش کردن و حلال کردن همه رو 

  • مهدی کاظمی
  • هرکس به تماشایی رفتندبه صحرایی
    ماراکه تومنظوری خاطرنرودجایی
    یاچشم نمی بیند یاراه نمی داند
    هرکه اوبه وجودخود داردزتوپروایی
    دیوانه عشقت راجایی نظرافتاده است
    که آنجانتواندرفت اندیشه دانایی
    امیدتوبیرون برد ازدل همه امیدی
    سودای توخالی کردازسرهمه سودایی
    زیباننمایدسرو اندرنظرعقلش
    آن کس نظری باشد باقامت زیبایی
    گویندرفیقانم درعشق چه سر داری؟
    گویم که سری دارم درباخته درپایی
    زنهارنمی خواهم کزکشتن امانم ده
    تاسیرتورابینم یک لحظه مدارایی
    من دست نخواهم برد الابه سرزلفت
    گردسترسی باشد یک روزبه یغمایی
    گویندتمنایی ازدوست بکن سعدی
    جزدوست نخواهم کرد ازدوست تمنایی

  • مهدی کاظمی
  • خانم معلم.
    من هم مطمئنم که معلم هاشاگرداشون رومثل بچه های خودشون دوست دارند.
    همونطورکه من نسبت به معلم هام احساس پدرومادرم روداشتم.
    پاسخ:
    (((: واقعنی ؟!!
  • مهدی کاظمی
  • البته اینم بگم
    من جزوبچه های شیطون نبودم.
    تودوره ابتدایی درسم هم خوب بود.
    ولی به هرحال توی دوره ابتدایی سال چهارم اونطورکه بایدباشم نبودم.
    بعدهم که دیگه توراهنمایی ودبیرستان درسم خراب شد.
    ولی اخلاقم توی مدرسه همیشه خوب بود.
    پاسخ:
    من خودم این خانم عسکری رو باید پیدا کنم تا تو از این وجدان درد خلاص شی (: 
  • مهدی کاظمی
  • سلام خانم معلم.
    اجازه مامخشامونونوشتیم درس هامونم حاضرکردیم.
    هههههههه
    پاسخ:
    سلام آفرین پسرخوب
    حالا اجازه داری بری بیرون از هوای پاک ! لذت ببری ((:
  • مهدی کاظمی
  • هههههههههههههه
    خانم معلم منوازچی میترسونین؟
    من ازخدامه که خانم عسکری وبقیه معلم های عزیزابتداییم روپیداکنم.
    پاسخ:
    مگه من ترسوندمت ؟! 
    بخام بترسونم میگم پخخخخخخخخخخخ
  • مهدی کاظمی
  • بله خانم معلم.
    واقعا"من معلم هام رودوست داشتم.
    پاسخ:
    شعر اگه تو نباشی رو شنیدی ؟(((:
  • مهدی کاظمی
  • الایاایهاالساقی ادرکاءسا"وناولها
    که عشق آسان نموداول ولی افتادمشکلها
    به بوی نافه ای کاخر صبازان طره بگشاید
    زتاب جعدمشکینش چه خون افتاددردلها
    پاسخ:
    الان کجای این شعر با این پست هماهنگی داشت ؟
  • مهدی کاظمی
  • شعرهیچ هماهنگی باپست نداشت.
    همینطوری نوشتم.
    ههههههه
  • مهدی کاظمی
  • من همینطوری ییهویی حافظه شعریم فوران میکنه دیگه.
    بعدهم من شعرشناس نیستم که.
    برحسب اون حالی که اون لحظه دارم شعرهایی که خوندم میادبه ذهنم.
    گاهی هم هرجاشدمینویسمشون.
    دوسه تاشم تووبلاگ شمانوشتمشون.
    پاسخ:
    دست شما درد نکنه 

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    تجدید کد امنیتی