مناسبت ها :: گاه نوشت یک خانم معلم

  گاه نوشت یک خانم معلم


۱۱۴ مطلب با موضوع «مناسبت ها» ثبت شده است

تاسوعا در محله ی دل ها ...

خانم معلم | سه شنبه, ۲۸ آبان ۱۳۹۲، ۱۰:۰۳ ق.ظ | ۱۱ نظر

اسمش را نشنیده بودم . سالها پیش سمت خیابان ری رفته بودم و کوچه پس کوچه هایش را ، خانه های قدیمی اش را دیده بودم اما این خانه چیز دیگری بود ...

از چهار راه مصطفی خمینی ( سیروس سابق) به سمت مولوی که می روی بعد پمپ بنزین سمت چپ کوچه ی افشار را که دیدی وارد کوچه می شوی . کوچه ای شبیه همه ی کوچه های محله های تهران قدیم . تنگ با آبراهه ای در وسط کوچه ... 

کمی جلوتر در ایام محرم و فاطمیه صدای روضه یا سخنرانی خود به خود تو را به حسینیه می رساند . در جلوی در های ورودی تکیه های کوچکی آماده ی پذیرایی از مهمانان ابا عبدا الله الحسین علیه السلام است . استکان نعلبکی های کوچک با یک قاشق چای خوری و دو حبه قند در استکان ، بفرمایید چای ...


اگر کمی زودتر رفته باشی نان قندی یا شیر هم می توانی بخوری ... سر در زیبایی دارد . بسم الله می گویی و وارد می شوی .


            


 وسعت ِ خانه ، کتیبه هایی که رنگ و رو و نقش هایش با تمام کتیبه هایی که دیده ای فرق دارد ، حیاط بزرگ ، ایوان و اتاق ها همه در یک آن مجذوبت میکند و میمانی که خانه را برانداز کنی یا سریعتر با فشار پشت سری ها وارد حیاط شوی ... جا برای نشستن نیست و باید با کمی فشار و معذرت خواهی و ... روی دو پا بنشینی تا کم کم کمی جا باز شود . 


مداح ، زیارت وارث میخواند . منبری که مداح روی آن نشسته بسیار مرکز توجه خانمها بود . بعد متوجه شدم خانمها از زیر منبر رد می شوند و یا در زیر آن نماز حاجت می خوانند ! ( علت را جویا شدم گفتند این قضیه بر میگردد به سالها پیش . این خانه  در زمان فتحعلی خان قاجار به صاحب خانه داده شده بود و میگفتند قنداقه های شاهان قاجار را از زیر این منبر رد می کرده اند ) 

چادری که روی حیاط نصب شده دقیقا ما را به خیمه ی اباعبدالله میبرد .حس خوبی که در زیر آن خیمه انگار نفس می کشی ...


هر نیم ساعت به نیم ساعت یک سخنران و مداح می آمدند و روضه می خواندند و میرفتند تا اذان ظهر ... مقتل خوانی و روضه خوانی به شیوه ی قدیمی ، بیشتر به دل ِ ما که به این شیوه ها آشنایی داشتیم می نشست . 

پس از اذان از حسینه خارج شدیم و در کوچه پس کوچه های آنجا به امامزاده یحیی با آن چنار قدیمی 900 ساله اش رسیدیم . ثبت این درخت هم خودش به سال 1330 بر میگشت .  درختی تنومند که مردمِ  معتقد ، به آن سبز بسته بودند جهت روا شدن حاجاتشان ... 

ننه سکینه با واکرش به خوبی میان جمعیت راه میرفت . اسمش را یکی از پسر هایی که دید از او عکس میگیرم گفت . رفتم بوسیدمش . چقدر وجودشان پر برکت است .



عبور از کوچه های تنگ با آن آبراهه های وسط کوچه با دیوار های کاهگلی ، حس غریب آشنایی را در ما زنده می کرد . 

حسی که دوست داشتی بیشتر بمانی و بیشتر ببینی . روبروی امامزاده کوچه ی تنگی بود وارد آن شدم به خیالم بن بست است چون روبروی کوچه تنها یک در کوچک دیده می شد  . اما در منتهی الیه کوچه در سمت راست، کوچه ی تنگ دیگری دیدم که صدای همهمه ی خانمها و دیگ و ظرف می آمد . در ِ چوبی آبی رنگی باز بود . مانند تمام خانه های قدیمی شهر ، جلوی در ِ حیاط ، پارچه ای آویزان بود . کلون ِ در را زدم . خانمی از داخل حیاط پرسید : کیه ؟ گفتم اجازه دارم وارد بشم ؟ آمد و پارچه را کنار زد و حیاط نمایان شد . وااای حیاطی بزرگ با اتاق هایی که روی در هایش هنوز اثری از ارسی ها دیده می شد . 


وسط حیاط هم درخت قدیمی بود که شاخه های ان را بریده بودند و تنه اش باقی مانده بود . خانمها دیگ برنج نذری را دم کرده و دورش ایستاده بودند . گفتم اجازه دارم از حیاط عکس بگیرم ؟ با اجازه ی صاحبخانه که خانم شیطونی هم بود دو تا عکس گرفتم . ( حین عکس گرفتن گفت : عطر هم نزدیم به خودمون ) 


دلم میخواست وارد اتاق هایش می شدم راستش انقدر جرات پیدا کرده بودم که چنین درخواستی هم بکنم منتها بیرون کوچه عده ای من جمله مادر شوهرم منتظرم بودند . بیچاره از فشار جمعیت حالی برایش باقی نمانده بود . 

از کوچه های قشنگ با اسم های زیبایش گذشتیم . کوچه اول حمام خشتی ، کوچه دوم حمام خشتی ، کوچه ی ماست بند ها و ... 


از سقا خانه ها و زورخانه اش گذشتیم و به خیابان ری رسیدیم .... دیگر باید این منطقه ی زیبا را که شاید تا چند سال دیگر  اثری از آن باقی نماند  را ترک میکردیم ( خانه های جدید جای بافت های فرسوده را در بسیاری از قسمت های محله گرفته بودند  )  و به دنیای مدرن که خود خواسته بودیمش ، پا می گذاشتیم ... 



  • خانم معلم

کاش در نافله ات نام مرا هم ببری

خانم معلم | جمعه, ۲۴ آبان ۱۳۹۲، ۱۲:۰۵ ق.ظ | ۱۲ نظر




آجرک الله یا صاحب الزمان فی مصیبت جدک الحسین


یا ابوالفضل العباس *




شهید احمد صداقتی


مانده ام با غم هجران نگارم چه کنم
عمر بگذشت و ندیدم رخ یارم چه کنم
چشم آلوده کجا ، دیدن دلدار کجا
دل سرگشته کجا ،وصف رخ یار کجا
قصه ی عشق من و زلف تو دیدن دارد
نرگس مست کجا ، همدمی خار کجا
سر عاشق شدنم لطف طبیبانه ی توست
ورنه عشق تو کجا ، این دل بیمار کجا
هرکسی را تو پسندی بشود خادم تو
خدمت عشق کجا ، نوکر سربار کجا
کاش در نافله ات نام مرا هم ببری
که دعای تو کجا ، عبد گنه کار کجا


یا رب الحسین(عبحق الحسین(عاشف صدر الحسین(ع) بظهور الحجه(ع)



"صلی الله علی باکین علی الحسین"



* پیکر و دست مصنوعی شهید احمد صداقتی پس از سی سال 

  • خانم معلم

میدانم که زود می آیی ...

خانم معلم | جمعه, ۱۰ آبان ۱۳۹۲، ۱۱:۵۶ ق.ظ | ۱۶ نظر



تا لحظه ی بوسیدن او فاصله ای نیست 

ای مرگ به قدر نفسی دست نگه دار 



محرم نزدیک است ...

صاحب عزا شمایید ، حضور صاحب عزا در مجلس الزامی ست ، 

مهمانانتان منتظرند ...

                   زودتر بیایید ... 



دردی بده که با غم دل آشنا کنیم

اشکی بده که با قطراتش صفا کنیم

از مادرم دو چادر مشکی گرفته ام

تا خیمه ای برای غمت دست و پا کنیم

قسمت اگر شود همه ی عمر خویش را

گریه برای خامس آل عبا کنیم

ما روضه خوان روضه ی رضوان زینبیم

با روضه های تو مس دل را طلا کنیم

لطفی نما که در وسط اشک و سوز و آه

ما هم توسلی به امامِ رضا کنیم

باید شبیه حضرت حر سر دهیم تا

شاید که حق لطف شما را ادا کنیم

ما در بهشت باز حسینیه می زنیم

در جنت الحسین تو آقا چه ها کنیم !!!!


جعفر ابوالفتحی



پ . ن : فردا اول محرمه ، از خدا بخواهیم که محرم را درک کنیم ، از اربابمون بخواهیم شهادت در راه ِ خدا رو نصیب ِ ما هم بکنه ...

فردا به اذن خدا خدمت امام رئوف نایب الزیاره شما خواهم بود ... حلالم کنید .


اللهم اجعل محیای محیا محمد وآل محمد و مماتی ممات محمد وآل محمد



آداب هیئت : حاج حسین یکتا به گوش کردنش می ارزه 


  • خانم معلم

پاداش حرف حق زدن جز سربلندی نیست ...

خانم معلم | جمعه, ۵ مهر ۱۳۹۲، ۰۲:۱۷ ق.ظ | ۱۰ نظر


هَلْ یَتَّصِلُ یَوْمُنا مِنْکَ بِعِدَهٍ فَنَحْظى؟

.

.

.

فَبَلِّغْهُ مِنّا تَحِیَّةً وَ سَلاماً ...





خوشبخت ، یوسف به سفر رفته ی من است 

یار ِ  ســــــراغ ِ  یار  دگر  رفته ی  من  اســـت 


هر غنچه ای که سر میزند از خاک ، بعد از این 

لبخند  یوســـف  به سفر  رفته ی  من  اســت 



یاد و خاطر تمامی شهدای هشت سال دفاع مقدس گرامی باد !


  • خانم معلم

امسال کی تموم میشه ؟

خانم معلم | يكشنبه, ۳۱ شهریور ۱۳۹۲، ۰۹:۴۵ ب.ظ | ۲۴ نظر


 امسال کی تموم میشه ؟!!! ... این اولین سوالیه که تقریبا تمام اونایی که دارن تحصیل میکنن روز اول مهر  به زبون میارن ... از اول دبستان تا اخر دکترا ... همه ی علم آموزان عزیز ، آرزوی پایان مرحله ای رو دارند که در حال شروعش هستند . 

وقتی دیپلم گرفتم به خاطر انقلاب فرهنگی دانشگاه ها تعطیل بود و یکسال نه از مدرسه خبری بود ، نه از دانشگاه ! ..اما بعد از قبولی در تربیت معلم یعنی از سال 61 تا امسال ، فردا اولین مهری است که برایم نه از کلاس خبری است و نه از مدرسه ... 

دلتنگ مدرسه و کلاس نیستم . اما دلتنگ بچه ها، چرا ...
دلتنگ کلاس هایی که بچه هایش منتظر بودند ساعت کلاسی تمام شود و زنگ تفریح بخورد ...
دلتنگ بچه هایی که قدیم تر ها منتظر پایان ثلث اول و بعدتر ها ترم اول بودند .
 دلتنگ بچه هایی که از روز اول مهر ، حساب میکردند چند روز دیگر تابستان می آید و تعطیل می شوند ... 
همیشه دلتنگ پایان ها بودیم و بودند ...




اما دیروز در غسالخانه ی یکی از شهرستان های شمالی کشور ، برای عزیزی قرآن میخواندم و رویش آب میریختم ، که اگر هم میخواست نمیتوانست واکنشی نشان دهد و آرزویی داشته باشد . آخر ِ آخر همه ی پایان ها ... پایانِ زندگی اش ... 

وقتی به یکی از خانم های مسن فامیل گفتم چرا داخل غسالخانه نیامدی ؟ نگاهم کرد وگفت : " میترسم ، دیگر نمی توانم ..." !! زنی نبود که بترسد همیشه برای همه چیز پیشقدم بود . خیلی دل داشت . نمیدانم این ترس از مرگ علتش چه بود ، اما از خدا همان لحظه خواستم به سنی نرسم که از مرگ بترسم ... 
                                                                از آخرین پایان ...



پ.ن: اول مهر تمام بچه های خوبم مبارک ... سال موفقی پیش رو داشته باشید .



  • خانم معلم

میشه کنج حرمت گوشه ی قلب من باشه ....

خانم معلم | يكشنبه, ۲۴ شهریور ۱۳۹۲، ۰۱:۳۳ ب.ظ | ۱۹ نظر


                                        دوست دارم نگات کنم تو هم منو نگاه کنی 

                                                                                                         من تو رو صدا کنم تو هم منو صدا کنی ...




                                                             اونقده رضا میگم تا دردمو دوا کنی 

                                                                                                              رضا ، رضا ... رضا ، رضا ...



زائری می گفت چه بروبیایی مشهد دارد؛ هنوز بازار رضا شلوغ است. هنوز پنجره‌فولاد، حاجتمندانی آهنین دارد. هنوز در حوالی سقاخانه، عطر علقمه را به وضوح می شود حس کرد. هنوز صحن جامع رضوی، از سمت باب الجواد تنفس می کند. هنوز زائران، نذورات می دهند و «نمک» می گیرند؛ برخی اما با دست هایی خالی، نمک‌گیر سفره کرامت می شوند. هنوز کبوتران مأمنی آسمانی و آهوان، ضامنی زمینی دارند. هنوز قطع امید شده ها شفا می گیرند از درمانگاه دارالشفا و مریضان با نسخه های شفابخش، دارو می گیرند از داروخانه معنوی. من اما مثل «گوهرشاد»، غمگینم. من همچون ضرب نقاره خانه ها محزونم. من بیماری روحی ام حاد شده است. علاوه بر این، تپش قلب هم گرفته ام. قلبم مریض است. همه جوابم کرده اند. هر کجا که رفتم، به من جواب سر بالا می دهند. اما یکبار شنیدم که کسی می گفت چاره علاج بیماری ات «طب الرضا»ست. آقا نمی شود در دارالشفای خود یک وقت معاینه به ما بدهی...؟


دلنوشته سید محمد رضی زاده 

متن کامل را اینجا بخوانید .

  • خانم معلم

دست بر آب بزن، معجزه کن حضرت عشق

خانم معلم | جمعه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۲، ۰۹:۳۹ ب.ظ | ۹ نظر



خواب دیدم که در آغوش ضریحت هستم
کاش تعبیر کند یک نفر این رؤیا را...


  • خانم معلم

کارگاه زندگی - تمرین اصول

خانم معلم | جمعه, ۱ شهریور ۱۳۹۲، ۰۱:۵۱ ق.ظ | ۲۲ نظر




تقریبا یک هفته است که از شروع ِ کارگاه داستان نویسی مان می گذرد . چقدر ذوق دارم که بتوانم آنچه استاد آموزش میدهد را درست انجام بدهم .

به این فکر می کردم که وقتی اصول یک کارگاه داستان نویسی که اخرش درست نوشتن  آموزش میدهد را این قدر مشتاقانه دنبال میکنم ، اگر در کارگاه زندگی ، که تمام اصول درست زیستن را در کتابمان و توسط راهنما و مربیانی معصوم و مهربان آموزش داده شده است را همین قدر مشتاقانه دنبال می کردم چه چیزها که نصیبم نمی شد ؟ 

چرا باور ما انسانها انقدر کم است که حاضر نیستیم کمی از لذت های دنیا کم کنیم تا به لذت های آخرت برسیم ؟

 

در این کار گاه  بناست « یک اصل » در دو هفته ، آموزش داده شود . مجموع اصول آموزش داده شده زیر بنای درست نوشتن را می سازد و استفاده ی مدام از این اصول چگونه نوشتن را یادمان میدهد اگر درست کار کردیم و تمرین داشتیم فبها ، اگر نه ، استاد مکث نمیکند تا همه برسند میرود اصل بعد و فصل بعد .

 در کارگاه زندگی نیز همین طور است . اصل ها و فصل ها می آیند. کار کردیم و آموختیم ،استفاده  میبریم . تذکرات هم همیشه هست ، نشانه ها همیشه هست فقط چشم ِ دل باید باز کرد تا درست دید و استفاده کرد .

 

کاش یکی  ، فقط یکی از اصل های زندگی را که گوشزدمان کردی ، 

مثلا نیکی به مردم 

مثلا احترام به پدر و مادر 

مثلا رعایت حق الناس 

مثلا دوری از غیبت ، تهمت ، دروغ ...

را هر دو هفته یک بار کمی تمرین میکردیم .مطمئنا از این کارکرد برکاتی نصیبمان میشد که راهگشایمان میشد برای اصلی دیگر و تمرینی دیگر و زندگی بهتر و انسانی کاملتر ...

 

انتظار یکی از آن اصول است و شاید رسیدن به درجه ی یک منتظر واقعی زمان بخواهد و سخت باشد ولی اگر تمرین کنیم ، میتوانیم به آن برسیم. پس همیشه و در همه حال خواهیم گفت :

 



« اللهم عجل لولیک الفرج  «


امروز ، 15 شوال ، سالگرد رحلت سیدالکریم علیه السلام می باشد . شخصیتی که نه تنها در شهر ری مورد توجه هستند بلکه بیشتر علما ، بنا بر روایت معتبر که زیارت ایشان مانند زیارت امام حسین در کربلا می باشد ، به زیارت ایشان تاکید داشته اند حتی آیت‏الله بهجت به زیارت حرم مطهر حضرت عبدالعظیم الحسنی علیه السلام، اصرار داشتند و می‎فرمودند: «اهل تهران اگر هفته‏ای یک مرتبه به زیارت ایشان نروند، جفا کرده‎اند».

اینجا  را بخوانید .ویژه نامه ایست در باره ی حضرت سیدالکریم علیه السلام که خالی از لطف نیست .

خدا شفاعتشان را شامل حال همه مان ، مخصوصا بچه های خوب شهر ری بگرداند . انشا الله


  • خانم معلم

نیایش در وداع ماه مبارک از صحیفه سجادیه

خانم معلم | جمعه, ۱۸ مرداد ۱۳۹۲، ۱۲:۰۰ ق.ظ | ۱۹ نظر


خدایا ما که دعا کردن نمیدانیم ، از زبان امام معصوم ات حضرت سجاد علیه السلام از تو می خواهیم که ما را ببخشی و دست خالی از این ماه خارج مان نکنی ....


اللهم صل علی محمد و آله واکتب لنا مثل اجور من صامه او تبعد لک فیه الی یوم القیامه  ...

خدایا ! 

بر محمد وآلش درود فرست و مانند ثواب های ان کسی را برای ما بنویس که تا روز رستاخیز در ان ماه روزه داشته یا در عبادت تو کوشیده است . 


اللهم انا نتوب الیک فی یوم فطرنا الذی جعلته للمومنین عیدا وسرورا و لاهل ملتک مجمعا و محتشدا من کل ذنب اذنبناه او سوء اسلفناه او خاطر شر اضمرناه توبه من لا ینطوی علی رجوع الی ذنب و لا یعود  بعد ها فی خطیئته توبه نصوحا خلصت من الشک و الرتیاب متقبلها 


خدایا !

در این روز که ان را برای مومنان عید و شادی و برای اهل ملت خود روز اجتماع و تعاون قرار دادی پیش تو توبه می کنیم از هر گناهی که مرتکب شده ایم یا هر کار بدی که از پیش فرستاده ایم یا اندیشه بدی که در دل داشته ایم توبه کسی که خیال بازگشت به گناه در دل ندارد و پس از توبه بخطا باز نمی گردد ، توبه خالصی که از شک و ریب پیراسته باشد ، 

پس آن را از ما بپذیر ...



خدایا ! 

                صاحب این ماه تویی ، بحق آمرزیدگان این ماه ، صاحب ِ ما را برسان .... 



*  اللهم عجل لولیک الفرج  *


«عید همگی مبارک »

  • خانم معلم

فلسطین از نهر تا بحر ...

خانم معلم | جمعه, ۱۱ مرداد ۱۳۹۲، ۰۶:۱۹ ق.ظ | ۱۴ نظر
امام خمینی قدس سره الشریف : 
«روز قدس فقط روز فلسطین نیست، روز اسلام است؛ روز حکومت اسلامی است. روزی است که باید جمهوری اسلامی در سراسر کشورها بیرق آن برافراشته شود. روزی است که باید به ابرقدرتها فهماند که دیگر آنها نمی‌توانند در ممالک اسلامی پیشروی کنند. من روز قدس را روز اسلام و روز رسول اکرم می‌دانم، و روزی است که باید ما تمام قوای خودمان را مجهز کنیم.»

 مقام معظم رهبری نیز فرمودند :« فلسطین، فلسطینِ «از نهر تا بحر» است، نه حتی یک وجب کمتر؛ و هر طرحی برای تقسیم فلطسین یکسره مردود است.»

در دعای هر روز ماه رمضان هم میبینیم تمام دعاها جمع بسته شده ، نمی گوید خدایا ! فقط گرسنه های منطقه ی خاصی را سیر کن ، نمی گوید خدایا ! قرض اعراب را فقط ادا کن ، هر چه می گوید " کل " است و برای همه دعا شده . در فرازی از دعا داریم : 
اللهم اصلح کل فاسد من امور المسلمین ...
خدایا مفاسد امور مسلمین را اصلاح فرما ...

و اسرائیل مفسده ایست بزرگ که مسلمین با آن روبرو هستند ... به منطقه ی خاصی ارتباط ندارد ، پس شعار ندهیم نه غزه ، نه بحرین ، نه .... مشکلات همه ی بلاد اسلامی ، به همه ی مسلمین مربوط است ...

پس همه با هم ، امروز ، در راهپیمایی روز قدس شرکت میکنیم ، مطمئنا مولایمان نیز حضور خواهند داشت و ما را میبینند ... 

اللهم اجعلنی من انصاره و اعوانه والذابین عنه و المسارعین الیه فی قضاء حوائجه والمتثلین لاوامره والمحامین عنه .... ( فرازی از دعای عهد )

  • خانم معلم