به جای دیدن روی تودر خودخیره ایم ای عشق ...
جهان بی عشق چیزی نیست جز تکرار یک تکرار
اگر جایی به حال خویش باید گریه کرد اینجاست
داستان از دست دادن عزیز، داستان غریبی نیست برای همه پیش آمده که شاهد از دست دادن عزیزی از نزدیکان و دوستان باشند . حال و هوای آدمها در این جور موارد تقریبا مشابه هم است . افرادی بی حوصله ، دلتنگ ، غمگین .
امروز ناپرهیزی ام برای دیدن فیلم زیاد بود دو فیلم را کامل دیدم و برای هر دو گریه کردم . با فیلم " برای خواهرم " همپای مادر داستان گریه کردم ، حرص خوردم و نمی خواستم مبارزه را کنار بگذارم .
فیلم " مسیر سبز " را شاید برای سومین یا چهارمین بار می دیدم . مثل بار اول همراه گروهبانی که موقع اعدام جان کافی اشک میریخت یا همراه جان کافی وقتی از ستمهایی می گفت که انسانها در حق هم در تمام زمانها و مکانها انجام می دهند و اشک می ریخت ، اشک ریختم. چرا ؟! چرا کسی که تنها مدت کوتاهی در سلولی به عنوان قاتلی اعدامی نگهداری میشد توانست در دل کسانی که بارها و بارها شاهد اعدام افراد مختلف بودند اثر بگذارد ؟
سوالم این است که
" چگونه انسانها برای هم عزیز می شوند" ؟
همه ی ما انسانیم و از طریق حواس یعنی ورودی های جسممان ، می توانیم محبت را وارد خانه ی قلبمان بکنیم . پس این ورودی ها خیلی مهمند . نقش " قلم "ی را دارند که سطر می زنند بر صحیفه ی روح و دلمان پس باید حواسمان به این ورودی ها باشد . شاید یکی از دلایلی که "منتظر" نیستیم همین باشد که : " روی دیوار دلمان هیچ سطری از خاطری که باید نقش نبسته است . " !
امروز روز شهادت امام ششم شیعیان جهان ، امام جعفر صادق علیه السلام بود . واقعا روز ِ شهادت بود ؟ واقعا حس کردیم عزیزی را از دست دادیم ؟
با خودمان که دیگر رودر بایستی نداریم . اگر بخواهیم به عزاداری مان نمره بدهیم ، از یک تا ده به خودمان چند می دهیم ؟!
شاید تعریف من از عزاداری درست نباشد . عزاداری ان هم پس از گذشت این همه سال ، مطمئنا غصه خوردن نیست . یاد ِ روز 14 خرداد افتادم و تفاوت این روز برای من و برای جوانی حتی 20 ساله که تنها فیلم های امام را دیده است ( گرچه خودم هم سعادت دیدن امام را از نزدیک نداشته ام ) . واقعا بعد از گذشت سی و چند سال از انقلاب ، من ِ بچه شیعه ی انقلابی در تعریف عزاداری برای امام م باید بمانم ؟!!!
خدا از ما بگذرد برای انجام ندادن وظایفمان ! ...
- ۴ نظر
- ۳۱ مرداد ۹۳ ، ۲۱:۱۶